تمدن نوین اسلامی

ساخت آینده انقلاب اسلامی با توجه به تمدن سازی

تمدن نوین اسلامی

ساخت آینده انقلاب اسلامی با توجه به تمدن سازی

تمدن نوین اسلامی

امام خامنه ای:
ما به دنبال الگوی مطلوب و آرمانی خودمان هستیم، که یک الگوی اسلامی ایرانی است؛ از هدایت اسلام سرچشمه می گیرد، از نیازها و سنتهای ایرانی بهره می برد؛ یک الگوی مستقل. البته امروز محققین و صاحب نظران تلاش های فراوانی هم دارند می کنند برای اینکه این الگو را تدوین کنند
مردادماه 92

  • ۱
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

به فضل الهی اولین دوره از سلسله نشست های بررسی چالش های نظام برنامه ریزی کشور در دانشگاه صنعتی شریف در حال برگزاری است. 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه، در این دوره به نقد مدل های فعلی برنامه ریزی و تبیین مدل مطلوب بر مبنای مفاهیم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پرداخته می شود. متن کامل سومین جلسه از این سلسله جلسات را در ادامه مطالعه بفرمایید:


سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. بسم الله الرحمن الرحیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمد( و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین لاسیّما علی بقیة الله فی الأرضین ارواحنا لآماله الفداء و عجّل الله تعالی فرجه الشریف.

در جلسه گذشته عرض کردم موضوع اصلی‌ای که ما را به این نتیجه می‌رساند که نظام برنامه‌ریزیِ فعلی کشور ناکارآمد است و باید یک تغییر بنیادین در آن ایجاد شود، "عدم ملاحظه‌ی نسبت بین نظم اجتماعی و دین‌داری مردم" در این نظام است. به دلیل اینکه نظامات اجتماعی و نظم اجتماعی اخلاق‌ساز، اعتقادساز و بینش‌ساز هستند ما نمی‌توانیم بگوییم نظم اجتماعی می‌تواند بر مبنای هر ملاک و مفهومی بازتعریف شود. همچنین عرض کردم که در جلسات اولِ این دوره‌ی مبارک بحث را به این سمت خواهیم برد که به ‌صورت تفصیلی نظم مبتنی بر توسعه را تشریح کرده و آثار این نظم را بر اخلاق و هویت شیعی مردم ایران تبیین کنیم. عرض کردم که این کار را در دو بخش انجام خواهیم داد؛ ابتدا نظم کلانِ حاکم بر تفکر توسعه غربی را تشریح می‌کنیم و سپس ضمن تبیین نظم‌های بخشیِ مبتنی بر توسعه، آثار این نظم‌ها بر هویت شیعی و دین‌داری مردم ایران را بازشکافی می‌کنیم.

در جلسه گذشته مبتنی بر این فهرستِ مفهومی عرض کردم که جریان توسعه غربی به دنبال تعدیل کلان جامعه حول بخش اقتصاد است و کسی نباید فکر کند که جریان توسعه غربی به دنبال کاهش مسأله تورم است، یا اینکه جریان توسعه غربی می‌خواهد صادرات کشور را افزایش دهد، یا اینکه قصدِ جریان توسعه خارج‌کردن کشور از رکود است. در واقع این عناوینی که در فضای گفتمانیِ جریان توسعه‌گرا بصورت مداوم تکرار می‌شود، لوازمی را در لایه‌های بعدی ایجاد می‌کند که این لوازم منجر به تعدیل کلان جامعه حول بخش اقتصاد می‌شوند. همچنین بیان کردیم که تعدیل کلان جامعه حول بخش اقتصاد به معنای هماهنگی دینامیک تمام بخش‌ها با بخش اقتصاد است؛ یعنی باید در درون تمام بخش‌های جامعه تغییراتی ایجاد شود تا بخش‌ها همگی به خدمه بخش اقتصاد تبدیل شوند. این نقشه‌ی خطرناک سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور، مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام و سایر نهادهای مبتنی بر توسعه برای ملت ایران است. 

دیروز توضیح دادم که مبتنی بر این تفکر مثلاً باید بخش آموزش بازتعریف شود؛ این بخش، هم در محتوا و هم در شکل باید به نحوی تغییر کند که مفاهیمِ اقتصاد، آموزش داده شود. اصلاً کارکرد نظام آموزشی در نگاه توسعه‌گرایان، انتقالِ آموزش‌های مورد نیاز بخش خدمات و تولید است، این نظامِ آموزشی مطلوب آنان محسوب می‌شود؛ از نظر جریان توسعه‌گرا نظام آموزشی مطلوب باید بتواند خلاقیت و کارآفرینی را انتقال دهد، همچنین بایستی بتواند مفهوم سود را در سنین پایین به نسل جوان ما منتقل کند، این نظام آموزشی مطلوب است. 

بخش قضایی و قانونی نیز باید تغییر کند؛ نظام قوانین کشور باید زیرساخت‌های رونق اقتصادی را ایجاد کند. پس قانون هم باید خدمه بخش اقتصاد باشد. بنده در جلسات گذشته همواره این مثال را مطرح کردم که برنامه پنجم کشور - به‌ عنوان برنامه‌ای که الآن در حال اجراست - به تنهایی 108 ماده اقتصادی دارد؛ یعنی 108 ماده از 235 ماده‌ی برنامه پنجم مربوط به بخش اقتصاد است. البته سایر بخش‌هایی هم که در برنامه پنجم بحث شده‌، هماهنگ با بخش اقتصاد تعریف شده‌اند؛ این یعنی نظام قانون‌گذاری کشور - که قانونِ برنامه نیز یکی از قوانین مهم است - باید در تمام ابعاد از بخش اقتصاد پشتیبانی کند. شما می‌دانید که در برنامه پنجم کشور کلّاً چهارده ماده فرهنگی وجود دارد و الآن‌ که ما اجرای این برنامه را یک‌سال تمدید کرده‌ایم همین چهارده ماده فرهنگی نیز اجرایی نشده‌ است، یعنی حتی وقتی قانونی را برای راضی‌کردن نیروهای انقلاب و جریان حزب‌الله تصویب می‌کنند آن قانون در عمل اجرایی نمی‌شود. 

لذا بازخوانی برنامه پنجم کشور و وضعیت احکام فرهنگی آن به خوبی به ما نشان می‌دهد که انتظار جریان توسعه‌گرا از نظام قانون‌گذاری چیست. به نظر بنده وقتی دولت چنین رفتارِ ناشیانه‌ای را با بند اول برنامه پنجم کشور انجام می‌دهد پیغامی را مخابره می‌کند مبنی بر اینکه حتی اگر شما احکام را مبتنی بر نگاهِ غیر توسعه تصویب کنید این احکام در عمل در نظام برنامه‌ریزی متوقف خواهند شد. جریان توسعه‌ غربی به دنبال این است که نظام قانون‌گذاری کشور بصورت خالص در اختیار بخش اقتصاد باشد. البته علاوه بر اینکه این مباحث در کتاب‌های آن‌ها مطرح شده است عمل آن‌ها در حوزه برنامه‌ریزی نیز این موضوع را نشان می‌دهد. از منظر این جریان تمام بخش‌ها و حتی فرهنگ نیز باید در خدمت بخش اقتصاد قرار گیرد. فرهنگ یعنی پذیرش‌های مردم. اگر مردم چیزی را پذیرفته‌ باشند ولی کمکی به ارتقای امر اقتصاد نکند این پذیرش باید تغییر پیدا کند. در جلسه دیروز عرض کردم که جمع قابل توجهی از مردم پذیرفته‌اند که نهاد خانواده و لوازم آن یکی از نیازمندی‌های اساسی زندگی دنیایی آن‌ها محسوب می‌شود. این‌یک پذیرش است که ایجاد شده است و تلاش‌ها [برای تغییر این نگرش] کاملاً قابل مشاهده است؛ وقتی رئیس جمهور محترم راجع به اشتغال صحبت می‌کنند می‌گویند: «نگرانی من این است که چرا دختران جوان و زنان ما بیکار هستند و شغل ندارند.» یعنی این جریان از هر فرصتی استفاده می‌کند تا این فرهنگِ به‌پذیرش‌رسیده را تغییر دهند. اخیراً حتماً شنیده‌اید که معاون آقای رئیس جمهور اظهارِ نظر غیر فنی‌ای را ارائه کرده و گفته‌اند: «چون حضرت معصومه( ازدواج نکرده بودند، مسأله‌ی تجردِ دختران امر قبیحی محسوب نمی‌شود.» جریان توسعه‌گرا سعی می‌کند حتی شواهد دینی را غلط تحلیل کند تا فرهنگِ صحیحی که مانع ایجاد توسعه غربی در جامعه است تغییر کند. خودِ آقای رئیس جمهور دست‌گل تاریخی‌ای را به آب دادند! بنده در جلسات مختلف گفته‌ام که نوع برخورد ایشان در تحلیل مسأله عاشورا نمونه ندارد؛ ایشان تحلیل بسیار عجیبی ارائه کرده و گفتند: «عاشورا به ما درس مذاکره می‌دهد» تا فرهنگ اصلی عاشورا یعنی مفهوم "هیهات من الذلة" را قدری تغییر دهند و پروژه‌ی ناکارآمد، غیر مفید و غیر دینیِ برجام را به پیش ببرند. ببینید؛ این جریان بصورت جدی فعالیت می‌کند تا فرهنگ جامعه را تغییر دهد. بنده در جلسه‌ای عرض کردم که اصلاح مسائل فرهنگیِ جامعه در دولت توسعه‌گرای یازدهم به سطح ابرگزاره‌های فرهنگی رسیده است. اینکه معاون آقای رئیس جمهور به زندگی حضرت معصومه( استشهاد می‌کنند [نشان از تلاش ایشان برای اصلاح گزاره‌های فرهنگی است.] 

البته عدم ازدواج ایشان در این دنیا به دلیل این است که کفوی برای ایشان پیدا نشد، یعنی ازدواج‌کردن ایشان به یک دلیل کاملاً خاص بود که برای همه عمومیت ندارد. حضرت معصومه( در زمانی که امام کاظم( حضور نداشتند پاسخگوی مسائل فقهی بودند و امام کاظم( مردم را به ایشان رجوع می‌دادند. حضرت معصومه( بانویی محدثه، فقیهه و دارای مراتب عالیِ معنوی بودند که در عصر ایشان کفوی برای ایشان پیدا نشد. ایشان در زمانه خود با کمک حضرت ابا‌الحسن( پروژه انتقال مرکز جغرافیای سیاسی شیعه را مدیریت می‌کردند تا این مرکز از مدینه به ایران انتقال پیدا کند، ایشان درگیر یک کار حکومتی پیچیده بودند و همسرشان باید درک خیلی بالایی داشته باشد تا بتواند همراهی کند، به حدی که اسرار تاریخی و اسرار آل‌الله را متوجه شود. حضرت درگیر چنین مدیریتِ پیچیده‌ی اجتماعی- تاریخی بودند و داشتند مرکز جغرافیای سیاسی شیعه را به امامت امام رضا( از شهر مدینه و کشور عربستان به ایران انتقال می‌دادند.

ببینید حضرت چه سطحی از معرفت داشتند که یک پروژه تاریخی را مدیریت می‌کردند. به هرحال برای ایشان کُفوی پیدا نشد. طبق احکام، مدیریت خانه به عهده مرد خانه است؛ به‌عنوان مثال اگر حضرت معصومه( با غیر هم‌کُفو خود ازدواج می‌کردند، آن پروژه تاریخی به چالش کشیده می‌شد و کسی هم نبود که این درک را داشته باشد و این پروژه را با همکاری حضرت انجام دهد. در داستان کربلا حضرت زینب( هم مانند حضرت معصومه( داشتند یک پروژه تاریخی را مدیریت می‌کردند ولی شوهر حضرت زینب( این مسأله را درک می‌کرد، لذا ازدواج واقع شد و خللی هم در این کار ایجاد نشد. یعنی شما در نقل‌های تاریخی نمی‌بینید که حضرت زینب( با مانعی مانند تحلیل‌های ناقص شوهر مواجه باشند. بالاخره بین حضرت زینب( و همسرشان سطحی از کفویت موجود بود؛ هرچند حضرت زینب( عالمه غیر معلمه و عقیلۀ العرب هستند و قطعاً از شوهر خود سطح معرفت بالاتری داشتند اما شوهر ایشآن‌هم [درصدی از کفویت را داشتند] و درک داشتند که با این کار همراهی کنند. اما در مورد حضرت معصومه( این اتفاق رخ نداد. داستان عدم ازدواج حضرت معصومه( داستانی کاملاً خاص است. با این حال معاون رئیس جمهور این داستان را شاهد گرفته و می‌گویند مجردبودن دختران قبحی ندارد. یعنی سعی می‌کنند پذیرش‌های موجود را اصلاح کنند. این پدیده بسیار عجیبی است، همتی که دولت ناکارآمد یازدهم در اصلاح فرهنگ بنیادین جامعه دارد، برای امثال بنده‌ای که رفتار جریان توسعه‌گرا را حدود دو دهه است که پیگیری می‌کنیم و تاریخ جریان توسعه‌گرا را هم در ایران و هم کشورهای دیگر مطالعه کردیم، بسیار عجیب و خاص است. این‌ها همت بالایی دارند مبنی بر اینکه فرهنگی که مردم ایران به آن معتقد هستند را اصلاح کنند. این کار به جسارتِ خاصی احتیاج دارد [که فرهنگ 1400 ساله عاشورا را تغییر دهیم.] 1400 سال است که محور فرهنگ عاشورا روی مفهوم "هیهات من الذله" است و ما به خاطر اینکه می‌خواهیم طرحی ناکارآمد در حوزه توسعه غربی را در روابط بین‌الملل جلو ببریم، جرأت کنیم و این گزاره‌های بنیادین را اصلاح کنیم. بنده جناب رئیس جمهور را دعوت به توبه می‌کنم، امیدوارم ایشان در همین زندگی دنیایی‌شان [توبه کنند]. این حرف‌ها حرف‌های جدی‌ای است که در کشور ما زده می‌شود. عرض بنده عرض بسیار روشنی است. یعنی در جریان توسعه‌گرا، توسعه اقتصادی اصل قرار می‌گیرد و به بهانه آن حاضرند فرهنگ‌های به پذیرش رسیده‌ای - که سال‌ها برای آن کار شده تا جا بیافتد - را به چالش بکشند. فرض کنید عالِمی این جریان را ببیند و سکوت اختیار کند؛ این عالم حتماً خلاف روایات باب مبارزه با بدعت رفتار کرده است. این افراد این حرف‌ها را ظهور می‌دهند؛ اگر این حرف‌ها قبلاً در کتاب‌های دانشگاهی و بر سر یک کلاس بحث می‌شد، حال در تریبون‌های ملی، مصادیق اصلاح فرهنگ را به نفع توسعه غربی جلو می‌برند. دیروز این بحث را عرض کردم اما الان در حال بیان تفصیلی‌تر نظم پیشنهادی جریان توسعه‌گرا هستم.

آخرین‌ نقطه‌ای که جریان توسعه‌گرا در خواب می‌بیند که آن را اصلاح کند، اصلاح قرائت دینی است. یعنی مِتُد اجتهادی‌ای که باعث می‌شود این گزاره‌ها تولد فقهی و علمی پیدا کنند. در حوزه علمیه قم به دنبال آن هستند که این‌ها را اصلاح کنند. چون اگر کار از سرچشمه فقهی و اجتهادی اصلاح شد، اصلاح فرهنگ جامعه آسان‌تر می‌شود. جریان توسعه غربی به دنبال این است که اصلاحاتی که در مسیحیت ایجاد شد را در اسلام شیعی هم ایجاد کند. حتی برخی تعبیر کرده‌اند که ما به دنبال پروژه پروتستانیزمِ اسلامی هستیم؛ این یعنی همان حرکت تاریخی که در دوره‌ای علیه مسیحیت اتفاق افتاد - و تحریف‌های بنیادینی در دین حضرت عیسی( ایجاد کردند و روی آن تحریف‌های بنیادین تمدن مدرنیته را تثبیت کردند - را می‌خواهند در ایران ‌هم پیاده کنند و ایران را هم به سمت توسعه غربی سوق دهند؛ در این فضا مشکل اصلی آن‌ها حوزه علمیه قم وفقهای عظام شیعه است. مسأله اصلی آن‌ها این قضیه است. اگر بتوانند این اصلاح قرائت دینی را پیاده کنند [کشور ما یک کشور کاملاً غربی می‌شود.] البته قطعاً نمی‌توانند؛ زیرا حساسیت فقهای عظام شیعه روی مسأله ظهورگیری و مِتُد صحیح اجتهاد به قدری بالاست که وقتی کسی از این‌ها تفوّه می‌کند، آقایان علما تا انتهای قضیه را متوجه می‌شوند. بنده در یاد دارم که در سال‌های قبل یکی از این آقایآن‌که خود را مرجع نامیده بودند فتوایی داده بودند که مصداق همین اصلاح قرائت دینی بود. یکی از مراجع معظم فعلی قم با ایشان تماس تلفنی گرفتند و به او گفتند که مبنای این فتوای شما چیست؟! یعنی بلافاصله به یک فتوای غلط اعتراض کرده بودند و بعد هم در جامعه مدرسین، مبانی آن فتوای غلط مورد بررسی قرار گرفت. بعد از آن‌هم بین طلاب و فضلا تردید جدی‌ای در این نحوه از اجتهاد که ایشان تبلیغ و تبیین می‌کردند ایجاد شد. حساسیت بالاست ولی این حساسیت بالا نباید ما را از نقشه شوم جریان توسعه‌گرا غافل کند. جریان توسعه‌گرا حاضر است برای اینکه کشور بخشی از تقسیم کار جهانی شوند، حتی اصلاح قرائت دینی هم ایجاد کنند. بنده تعجب می‌کنم که چرا به گوش برخی از آقایان نمی‌رسد؟! در همین روزهای اخیر آقای رئیس جمهور فرمودند "ارض الله واسعه" یعنی مذاکرات و تعامل. آیه شریفه « أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اَللّٰهِ وٰاسِعَةً فَتُهٰاجِرُوا فِیهٰا» اساساً خلاف منظوری است که جناب رئیس جمهور از این آیه تفوّه و قصد کردند. اول آیه این است که اگر شما نمی‌توانید ایمان خود را حفظ کنید، در محیط کفر نمانید و خدا این دعوت به هجرت از محیط کفر و گناه را با یک سؤال مطرح می‌کنند که "الم تکن ارض‌الله واسعه"؟ یعنی اتفاقاً این آیه بیان می‌کند که اگر نتوانستید به شکل سازماندهی‌شده و حکومتی با کفر مقابله کنید و تنها بودید، خودتان از محیط کفر خارج شوید. مگر زمین خدا واسع نیست؟ جریان تحریف را جدی بگیرید. این افراد گزاره‌های دینی را اینگونه اصلاح می‌کنند. آقای رئیس جمهور از آیه "ارض الله واسعه" استفاده کرده و دقیقاً صد و هشتاد درجه عکس منظور خداوند متعال در آیه را حمل به مسأله تعامل کردند. تعامل با کفار! آن‌هم با ابر قدرت ظالمی مانند آمریکا که هر روز یک جنایتی از او علیه مستضعفین عالم و هویت شیعی سر می‌زند. آقای رئیس جمهور شما کار خود را بکن! چه کاری به آیات قرآن داری؟! چرا شما ترجمه آیات قرآن را هم بلد نیستید؟ هر روز این کار را تکرار می‌کند. مقابل این حرف‌ها سکوت جایز نیست. می‌خواهی بگویی که ما باید تعامل داشته باشیم، خُب تعامل ناکارآمد خود را پیگیری کن؛ چرا آیات قرآن را تحریف می‌کنی؟ شما جامع‌المقدمات خوانده‌ای یا نه؟! ترجمه آیات قرآن را بلد هستی یا نه؟ این آیه که دقیقاً می‌گوید با کفار تعامل نکنید! این مسأله‌ای که بنده عرض می‌کنم مسأله مهمی است. این افراد حاضرند همه چیز را تغییر بدهند تا توسعه غربی در جامعه جلو برود. تعدیل کلان جامعه حول بخش اقتصاد به این معناست و این در حال اتفاق افتادن است. توسعه‌گرایان قصد دارند نظم اجتماعی را حول بخش اقتصاد تا اصلاح قرائت دینی تغییر دهند و کار خود را با جدیت جلو می‌برند. این اتفاقی است که در جامعه ما در حال وقوع است و سرعت آن‌هم رو به افزایش است. این واقعیتِ مسأله است. وقتی گفته می‌شود توسعه غربی معنای آن این نیست که می‌خواهند مشکلی را حل کنند، مثلاً می‌گویند می‌خواهیم مشکل اقتصادی را حل کنیم؛ خیر! این‌گونه نیست. باید به قضیه بصورت فنی نگاه کرد. بنده از تمام نیروهای جوان انقلاب خواهش می‌کنم که به این مسأله توجه کنند. باید مفهوم توسعه غربی را همه‌جانبه درک کرد. نباید به مسأله نگاه سطحی داشته باشیم. 

در ادامه جلسه بنده قصد دارم از چند فریب جریان توسعه غربی پرده‌برداری کنم؛ یعنی این باطن خبیث و ناکارآمد توسعه غربی – که در یک جمله هماهنگ‌سازی همه امور با بخش اقتصاد است – را [به شما نشان دهم.] این افراد در گفت‌وگوهای خود به این صراحت بحث نمی‌کنند بلکه در گفت‌وگوها دست روی معضلات و مشکلات جامعه می‌گذارند و بحث را از این نقطه شروع می‌کنند. به‌عنوان مثال می‌گویند مهم‌ترین معضل کشور مسأله بیکاری است و از مسأله بیکاری شروع می‌کنند. یعنی سعی می‌کنند در تفاهم با جامعه‌ی رشید و فهیم ایران، از یک جایِ مقبول شروع کنند. اما وقتی که بحث را مدیریت می‌کنند و می‌خواهند لوازم مسأله را بگویند به همین بحث تعدیل کلان جامعه حول اقتصاد می‌رسند. لذا مهم است که توجه کنید جریان توسعه غربی دقیقاً با چه مهره‌های مفهومی از یک امر مقبول به این امور نامقبول و غیر شرعی و مضر به هویت شیعی جامعه ایران می‌رسد. یکی از مسائل مقبول مسأله بیکاری است. لذا نباید وقتی در مباحثات، مناظرات، نوشته‌ها یا در یک خبرگزاری‌ها تیتر زدند که "دولت می‌خواهد مسأله بیکاری را حل کند" ما فریب بخوریم. ما باید بصیر باشیم و عبارات سخنرانی یا یادداشت را بررسی کنیم و ببینیم که از منظر گوینده‌ی بحث، لوازم حل مسأله بیکاری چیست. این خیلی مهم است. به اصطلاح ساده‌تر می‌گویم: ما با رفع معضل بیکاری مشکلی نداریم بلکه دعوا بر سر این است که مدل رفع بیکاری چیست. آیا در مدل پیشنهادی جریان توسعه‌گرا به سمت این می‌رویم که همه امور را به محوریت اقتصاد تعدیل کنیم؟ اگر این باشد قطعاً این راه مشکل مردم ایران را حل نمی‌کند و منجر به چالش‌کشیده‌شدن هویت جامعه شیعی ما می‌شود. این هویتی که برای ما همه چیز است. بنده این مسأله را با تأنی تکرار می‌کنم. مهم نیست جریان توسعهگرا ورودی بحث را چهچیزی قرار میدهد، مهم این است که برای تحقق آن مسأله‌ی مقبول، چه لوازمی را بحث میکند. چون نیروهای انقلاب نقطه ورودها را تأکید کردهاند؛ طبیعتاً این دولت و سایر اعضای جریان توسعهگرا هم، یک سری نقاط اصلی را مطرح میکنند و بر همان‌ها تأکید میورزند. مثلاً در گفتمان انقلاب، مسأله اقتصاد مقاومتی جا افتاده است، شما در مصاحبه سازمان مدیریت و برنامهریزی سابق، رئیس سازمان برنامه و بودجه – که این هم داستانی است؛ هر روز یک ساختاری را تغییر میدهند. وقتی در سازماندهی خود ماندهاند، می‌خواهند سازماندهی جامعه انقلابی ایران را هم به عهده گیرند. – نباید وقتی یک کلمه اقتصاد مقاومتی را به زبان آوردند، خوشحال شوید. دعوا سر این مسأله است که برای مقاومسازی اقتصاد چه پیشنهادی میکنند! 

امروز بنده کتابی را آوردهام، میخواهم در ادامه این جلسه، محتوای آن را خدمت شما بازگو کنم. بالای این کتاب اقتصاد مقاومتی و عدالت اجتماعی نوشته‌شده است. ببینید: ورودی، ورودی مقبولی است. ممکن است انسانی که بصیرت لازم را به خرج ندهد، بگوید یک کتاب در حوزه برنامهریزی کشور پیدا شده که میخواهد به مسأله اقتصاد مقاومتی بپردازد. ببینید! نقطه ورودی، خیلی نقطه ورودی خوب و جذابی است. حال به سخنرانی دیگری میروید، گفته میشود: میخواهیم صادرات کشور را رونق دهیم. به هرحال مسأله صادرات یک مسأله مقبولی است، سخن در این است لوازمی که شما برای تحقق این امر مقبول پیشنهاد می‌کنید چیست؟ حال بنده ابتدای این کتاب را میخوانم و مقداری از آن را توضیح میدهم. لوازمی که بیان میکنند، تعدیل کلان جامعه حول بخش اقتصاد است، اما نقطه ورود تغییر پیدا کرده است. یعنی به عبارت فنیتر جریان توسعهگرا، نسل جدید تفکرات خود را مطرح کرده است. قبلاً ما در ایران با تکنوکراتها روبرو بودیم. تکنوکراتها خیلی مسأله فرهنگ و جامعه را یا تحلیل نمیکردند و یا میخواستند نادیده بگیرند. خیلی تکنیک‌محور وارد حوزه برنامهریزی میشدند. حالا نسل جدید تفکرات توسعه و تحلیل‌های توسعه غربی، می‌خواهند اجتماع محور و فرهنگ محور، جامعه را به سمت همان نظم قبلی ببرند. 

این بحثی است که بنده مطرح میکنم و متأسفانه این کتاب را وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای پشتیبانی مفهومی برنامه ششم و مسأله اقتصاد مقاومتی چاپ کرده است؛ کتاب در انتشاراتی در واشنگتندیسی چاپ‌شده؛ این انتشارات با بانک جهانی مرتبط است ولی روی جلد نوشته‌شده که موضوع، اقتصاد مقاومتی است. خدا را شکر! در آمریکا هم جمعیتهایی در حال نظریه‌پردازی برای مسأله اقتصاد مقاومتی هستند(خنده حضار). به‌واقع فقط آمدهاند اسم اقتصاد مقاومتی را بر روی این کتاب گذاشتهاند. خب حالا میخواهند چهکار کنند؟ ورودی بحث در این کتاب، رفع فقر است؛ یعنی از رفع فقر شروع کردهاند. این نکته را هم اضافه کنم: این کتابی که بانک جهانی نوشته و چاپ‌شده، درواقع پشتیبان طرحی است که UNDP در سراسر جهان در حال پیشبرد آن است. این نکته هم خیلی مهم است، باید توجه بدهم. یعنی یک برنامه مبارزه با فقری، UNDP در همهی دنیا پیگیری میکند، این کتاب در واقع پشتیبان نظری آن است. خب، در ایران‌هم ترجمه شده، فقط بالای آن اقتصاد مقاومتی نوشته‌شده است. ببینید، خود این کتاب سندی از فریبکاری جریان توسعه غربی است. اقتصاد مقاومتی یکی از لوازمش نظریهپردازی است؛ به هرحال با امثال این کارها روبرو میشود. برویم داخل کتاب: من میخواهم نشان دهم که این فریبها چطور انجام میشود: جریان توسعهغربی به دنبال تعدیل کلان جامعه حول بخش اقتصاد است و می‌خواهد همهچیز را به محوریت بخش اقتصاد تغییر دهد ولی نوع ادبیاتشان تغییر کرده است. در اینجا بحثی کرده حول مسأله فقر که اولاً فقر به چه معنا است؟ فقر را به این تحلیل کرده که بهداشت، آب، گاز، برق، جاده، آموزش و غیره نباشد؛ فقر را بصورت صریح تقلیل داده است. ما در ادبیات قرآن و ادبیات وحی – دوستان وزارتخانه و سازمان مدیریت و برنامهریزی توجه کنند - ما ادبیاتی با عنوان «رفع استضعاف» داریم. در مفهوم استضعاف چند مفهوم خوابیده است. وقتی شما کلمه استضعاف را بکار میبرید، یعنی میگویید که طرف ضعیف شمرده شده است. یعنی طرف در یک برنامه‌ی ظالمانهای به چالش کشیده شده است. قرآن شریف با استعمال کلمه استضعاف در واقع می‌گوید که یک نظامات اجتماعی که اُمرا و حُکما نوشته‌اند، نتیجهاش ایجاد یک ظلمی است که عدهای ضعیف شمرده شدهاند. این مهم است که به‌عنوان مثال: ما امثال مردم شریف قلعهگنج را دیده‌ایم و یا به سایر مناطق محروم ایران سرکشی کرده‌ایم - که توصیه میکنم: بروید از نزدیک استضعاف تحمیل‌شده به این مناطق را از سوی نظام برنامهریزی کشور ببینید - قرآن توجه میدهد که یک فرآیند غلط و یک برنامه ظالمانه بوده که نتیجهاش این شده است. این نکته مهمی است. حالا این کلمه را بکار نبردهاند. گفتهاند: میخواهیم فقر را رفع کنیم. یعنی با خود نقطه شروع یک انحراف جدی ایجاد کردهاند. بجای اینکه بگویند: یک فرآیندهای ظالمانهای بوده و این فرآیندهای ظالمانه تحت یک نظام اجتماعی بوده که منجر به این معضل شده است؛ فقط به نتیجه بحث گیر کردهاند؛ فقط گفتهاند: میخواهیم فقر را جلو ببریم. حالا این بحث باشد.

 دومین معنایی که ایجاد کردهاند این است که وقتی ما درباره فقر صحبت میکنیم که فقر یعنی آب، گاز، برق، جاده، آموزش، بهداشت و غیره؛ یعنی نیازهای فکری انسانها را نادیده گرفتهایم. اصلیترین نیاز انسانها این است که چقدر گزارههای ذهن او مبتنی بر هدایت است؟ چقدر غلط فکر میکند! توجه کنید این، بحث دقیقی است؛ مبتنی بر این بحثها که گفتم: وقتی کلمه آموزش هم گفته میشود، نظام آموزشی خدمه بخش اقتصاد خواهد بود؛ آموزشهای اقتصادی داده میشود. یعنی مسأله هدایت جامعه و فربه کردن بخش فکر را که یک جامعه فکورتر شود، یک جامعه اهل فکرتر شود، کاملاً این موارد را نادیده گرفته‌اند و بحث در واقع بر مسأله فقر به این معنای حداقلی که عرض کردم تمرکز پیدا کرده. این اول بحث است. حال بعداً میتوانید این کتاب را ببینید؛ ملاحظه کنید چقدر فقر را فقیرانه معنا کرده است. دوستانی که در بانک جهانی هستند اساساً در تعریف فقر دچار فقر مفهومی هستند. نیامدهاند ریشه فقر را فقر فکری تعریف کنند. در همهجا که آدمها دچار مشکل میشوند، ریشه اصلی در آن است که گزارههای صحیح مبتنی بر فطرتشان، مبتنی بر واقعیات عالم در ذهن آن‌ها شکل نمیگیرد. خب حالا با این معنای حداقلی، نادیده گرفته است. خب، حال از این بحث عبور میکنیم. 

چه کاری میخواهید انجام دهید تا فقر برطرف شود؟ [در کتاب آمده] چهار کار باید انجام شود: ابتدا باید دسترسی به اطلاعات برای مردم فقیر را تسهیل کنیم، اطلاعات مردم یعنی چه؟ آیا منظور اطلاعاتی دینی است؟ همین اطلاعاتی که ما میگوییم: همین اطلاعات مربوط به «قَد تَبَیّن الرّشدُ مِن الغىِّ» یعنی این‌ها؟ «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؟ نفهمیدن و عدم توجه به این مسائل ریشه‌های ایجاد استضعاف هستند. اما این مسائل منظورشان نیست. اطلاعات را معنا کردهاند، من از کتاب میخوانم: «گزارش عملکرد بخشهای دولتی و خصوصی به جمعیت فقیر داده شود.» این ساختار حکومتی است که اقتصاد محور است و همه چیز در اختیار اقتصاد است. میگویند: اینکه این‌ها که فقیر شدند، گزارش این موارد را ندارند؛ اگر اطلاعات داشتند که این روالها چه مفاهیمی هستند، از این روالها استفاده میکردند و در این نظم مشغول به کار میشدند. توجه بفرمایید؛ یعنی مفروض گرفته که نظم قبلی سرمایهداری بماند، نظم سرمایهداری که من مختصراً توضیح دادم، این بماند، این پابرجا باشد؛ بعد ما باید فقر اطلاعاتی مردم نسبت به این سیستم را رفع کنیم. در واقع معنای این میشود. در حقیقت یک تحلیل پسینی دارد. یک تحلیلی دارد که می‌گوید: اگر این اطلاعات را بدهیم، طرف مقابل شما میفهمد چطور باید وارد این سیستم شود و بخشی از کار را بپذیرد و بعد فقرش برطرف شود. خیلی خب، پس این دسترسی به اطلاعات شد. البته مصادیق دیگری هم در کتاب گفته است، مثلاً نوشته قوانین و مقررات را هم بشناسد. یعنی فقر به این علت است که این فقیر قوانین و مقررات را نمیداند. فقر برای این علت است که فقیر خدمات مالی بازارها را نمیداند. بازارهای مالی و سرمایه را نمیداند. مثلاً نمیداند چطور باید وارد بازار بورس شد! نمیداند اصلاً کدام خیابان است! ببینید اینطور دارد تحلیل میشود.

پس اولین کاری که باید برای رفع فقر بکنیم این است که دسترسی اطلاعاتی مجموعه فقیری که می‌خواهیم فقر آن‌ها را برطرف کنیم ارتقا دهیم. در پایان نیز توصیه را مطرح کرده و گفته است توصیه می‌کنیم دسترسی اطلاعات از راه فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی صورت گیرد، یعنی اول باید اینترنت و رسانه بیاوریم تا فقر اطلاعاتی آن‌ها برطرف شود. این تدبیر اول کتاب برای رفع فقر است. پس در تدبیر اول همان‌طور که شرح دادم ساختار نظامِ سرمایه‌ی توسعه غربی را تغییر نداده و گفتنه‌اند اطلاعات مربوط به نحوه فعالیت و مشارکت در ساختار سرمایه‌ی توسعه در اختیار فقرا نیست و اگر ما این اطلاعات را در اختیار آن‌ها قرار بدهیم فقرِ افراد برطرف می‌شود.

کار دومی که برای رفع فقر گفته‌اند این است که رویکرد توانمندسازی ما باید مبتنی بر مشارکت باشد. در تعریف این موضوع - که تعریفِ ساده‌ و روانی نیز می‌باشد - گفته‌اند به مردمِ فقیر به‌عنوان یک همکار تولید نگاه کنید. در این پیشنهاد نیز ساختار موجود را پذیرفته و گفته‌اند افراد فقیر باید در این ساختار کار کنند. در واقع این کتاب در پاسخ به این سؤال که چرا یک فرد فقیر است می‌گوید چون در ساختار به بازی گرفته نشده و مشارکت داده نشده است. اگر ما سعی کنیم او را در ساختار مشارکت دهیم فقر او برطرف می‌شود.

سومین عاملی که برای رفع فقر گفته‌اند این است که مقامات دولتی سطح پاسخگویی خود به فقرا را ارتقا دهند؛ یعنی از یک طرف باید فقرا را دعوت کنیم تا همکار تولید شوند و از طرف دیگر نیز کارشناسانِ تصمیم‌ساز در وزارت‌خانه‌ها باید این افراد را به حساب آورده و برای آن‌ها برنامه‌ریزی کنند. بنابراین سومین کار، پاسخگویی و مسئولیت‌پذیریِ ساختار حکومتی و حکمروا نسبت به طبقه فقیر است.

چهارمین کار این است که ظرفیت‌های سازمانیِ محلی را فعال کنیم؛ یکی از بحث‌های جدیِ توسعه این است که توسعه برای به وجود آمدن، در بخش‌های مختلف نیاز به زیرساخت دارد و مهم‌ترین زیرساخت نیز آموزش است. این کتاب در چهارمین راهکار خود این گزاره‌ی توسعه را تغییر داده و می‌گوید در عوض نهادسازی - که ازجمله آن‌ها نهاد آموزشی است - باید ظرفیت‌های محلی را فعال کنیم.

یکی از مباحث مهم در توسعه آن است که اجرای برنامه‌های توسعه نیاز به بسترسازی در بخش‌های مختلفی دارد و مهم‌ترین بستر اجرای برنامه‌های توسعه، زیرساخت‌های آموزشی است. این، حرف روشن جریان توسعه‌گرا است. اما در این کتاب، این اصل تغییر کرده است. در اینجا بیان می‌شود که به‌ جای نهادسازی که از جمله‌ی آن‌ها نهادهای آموزشی است باید به سمت فعال‌سازی ظرفیت‌های محلی رفت و از روابط مدیریتی خودشان باید استفاده کرد. به‌ عنوان‌ مثال در یک روستا، کدخدا یا نخبه‌ای به‌ عنوان محور کار و سازمان‌دهی قرار گیرد که حرف او شنیده می‌شود. به ‌عبارت‌ دیگر وقتی می‌‌گوید از ظرفیت‌های محلی استفاده کنید در برخی از مناطق به ‌جای نهادسازی از نهادهای مدیریتی و فرهنگی موجود استفاده شود. 

همان‌گونه که در هر چهار مورد توضیح دادم ساختار کلان نظام سرمایه‌داری دچار هیچ تغییری نشده و این ساختار به پذیرش هم رسیده است. در مورد اول بیان شد که اطلاعات مردم راجع به ساختار باید بالا برود. در مورد دوم بیان شد که مشارکت مردم افزایش یابد. در مورد سوم بیان شد که برنامه‌های نهادهای دولتی برای افزایش مشارکت تغییر کند. در مورد چهارم نیز بیان شد به علت محدودیتِ زمانی و فوریت فقرزدایی، از ظرفیت‌های محلی در این راستا استفاده شود. در نتیجه همان نظام پیشین باقی ماند اما برای جلب مشارکت و به پذیرش رساندن این ساختار، چند طرح فرعی پیشنهاد شد تا در نتیجه مردم مجدداً در نظم قبلی ضرب شوند. 

با ورود این کتاب به بازار ممکن است دانشجوی ما فکر کند این کتاب در مورد کاهش فقر به نگارش درآمده است؛ اما آنگاه‌ که وارد تحلیل جزئیات مسأله می‌شویم در می‌یابیم که باطن این کتاب بر بقای نظم سرمایه‌داری فعلی - که اقتصاد، محور آن است - تأکید می‌کند و درنهایت با طرح مسائل فرعی، مردم را در نظم فعلی ضرب نموده و کمی از فقر  مردم – البته فقر به همان معنایی که آن‌ها می‌گویند - می‌کاهد. نکته حائز اهمیت آنجاست که این کتاب در کشوری به رشته تحریر درآمده است که مردم آن معتقدند نودونه درصد سرمایه‌ها در دست یک درصد وال‌استریتی‌هاست و یک درصد سرمایه‌ها نیز در دست نودونه درصد مردم است. بنابراین نباید از عناوین ابتدایی استفاده ‌شده توسط جریان توسعه‌گرا فریب بخوریم. در این موضوع باید سؤال کرد که لوازم طرح آن‌ها برای فقرزدایی چیست؟ در این کتاب هر چهار مؤلفه عنوان‌شده موجب تثبیت دستگاه حاکمی خواهد شد که همه‌چیز را حول ساختار اقتصاد تعدیل می‌کند.

این موضوع [- فریب دادن دیگران - ] در همه‌جا هست و بنده به ‌اندازه‌ای که وقت هست برخی از موضوعات مرتبط را نیز شرح خواهم داد. به ‌عنوان ‌مثال رهبر معظم انقلاب سند چشم‌انداز را ابلاغ نموده‌اند. عبارت بنیادین بند چشم‌انداز این است که "ایران کشوری است توسعه‌یافته با هویت اسلامی و الهام‌بخش در جهان اسلام با جایگاه اول منطقه". چهار عبارت مهم در این عبارت وجود دارد! حال جریان توسعه‌گرا چه می‌کند؟ این جریان، عبارات اول را حفظ می‌کند، " ایران کشوری است توسعه‌یافته". اما در مورد مابقی عبارات حتی در یک مقاله و گفت‌وگو در مورد روش تحقق الهام‌بخشی در جهان اسلام بحثی به میان نمی‌آورد. به ‌عبارت ‌دیگر مابقی بخش‌ها توسط این جریان حذف‌شده است. در ابتدای کتاب‌ها، منابع و برنامه‌های این جریان، متن سند به ‌طور کامل نوشته‌شده است اما در متن برنامه‌ها، فقط بر روی قسمت اول این سند بحث شده است و در مورد مابقی عباراتِ سند یعنی هویت اسلامی و الهام‌بخشی در جهان اسلام تحلیل جدی و مهمی وجود ندارد و همان تحلیل‌های غربی مبتنی بر توسعه است.

در مورد اقتصاد مقاومتی نیز همین اتفاق در حال وقوع است. پس باید در متنِ برنامه‌ها و منابع مراقب ادبیات التقاطی جریان توسعه‌گرا باشیم. ادبیات التقاطی و خطرناکی که نه‌تنها در ایران بلکه در سایر کشورها نیز وجود دارد؛ اما در ایران بسیار خطرناک‌تر است. این جریان، اعتقاد و مطالبات مردم و فعالیت‌های پیگیرانه جبهه فکری - فرهنگی انقلاب را - که برکات آن به‌زودی در جهان اسلام و جهان مستضعفین قابل ‌رؤیت است - در حوزه اقتصاد رصد کرده و وقتی می‌بیند این جریان اقتصاد مقاومتی را مطالبه می‌کند در برنامه‌های خود از نام اقتصاد مقاومتی به ‌عنوان شروع بحث استفاده می‌کند.

جناب آقای رئیس‌جمهور، جناب آقای نوبخت - رئیس محترم سازمان برنامه‌وبودجه - با چه مدلی مشکل اشتغال را برطرف خواهید کرد؟ نیروهای انقلاب نیز خواستار حل مسأله اشتغال هستند؛ اما آنچه برای جبهه انقلاب دارای اهمیت است، مدل رفع مسأله بیکاری است. این سؤال باید به‌ عنوان مطالبه نیروهای انقلاب قرار گیرد.

بنابراین به‌ طور خلاصه باید بیان گفت جریان توسعه غربی به دنبال تعدیل کلان جامعه در همه بخش‌ها حول بخش اقتصاد است و کاملاً واضح است که این نوع از نظم اجتماعی، ضد هویت اسلامی است و حالا شما فکر کنید ما در این فضا وارد تبلیغ محض بشویم؟ به نظر شما آیا تأثیری دارد که ما اسلام را بصورت نظری توضیح دهیم؟ جریان توسعه‌گرا نه‌تنها با این نظمِ خطرناک آثار تبیین نظری اسلامی را از بین می‌برد، بلکه یک ذهنیت دوگانه نیز در مردم ایجاد می‌کند. به‌ عنوان ‌مثال مردم سؤال می‌کنند  خطابه‌های نماز جمعه صحیح است یا ماجرای فیش‌های حقوقی؟! مردم بصورت مکرر مقابل این دوگانه‌ قرار می‌گیرند که حرف‌های خوبی زده می‌شود؛ اما از آن‌سو، مسئول نظام 59 میلیون تومان حقوق ماهیانه دریافت می‌کند که از قضا بر مبنای قانون برنامه پنجم توسعه نیز هست. بسیاری از مردم، توانایی تفکیک نداشته و می‌گویند این قانونی است که در جمهوری اسلامی نوشته‌شده است. از این قبیل موضوعات، یک علامت سؤال جدی ایجاد می‌کند. بنده اخیراً در سفر به اصفهان به جهت نقد برنامه خطرناک ششم توسعه با فرد متدینی صحبت کردم که سابقه انقلابی داشت. او به من گفت که خودش ناامید شده است و فقط به اصرار همسرش که به او گفته است سؤالات خود را از یک آدم کارشناس بپرسد این سؤالات را می‌پرسد. جنسِ سؤالات او نیز دقیقاً مانند همین مثال‌ها بود. بر سر منبر از حرمت ربا بحث می‌شود؛ اما در بانک‌ها، ربا رواج دارد. در مباحث از عدالت بحث می‌شود؛ اما نظم مبتنی بر توسعه معتقد است آن‌کسی که حقوق 59 میلیون تومانی می‌گیرد ذخیره نظام است. در همه بخش‌ها با همین اتفاق روبرو هستیم. در بخش قضایی نیز همین‌طور است؛ به ‌عبارت ‌دیگر آنگاه‌که مردم با نوعی بی‌عدالتی که حاصل از نظم اجتماعی حاکم است مواجه می‌شوند این سؤال برای آن‌ها پیش می‌آید که آیا این نظام اجتماعی مسیر صحیح را می‌رود یا تبیینی که در خطبه نماز جمعه صورت گرفته است. در نتیجه اگر به سمت بازتعریف نظم اجتماعی حرکت نکنیم ممکن است تبیینِ موجود اثر معکوس داشته باشد؛ چون نظم اجتماعی اداره کشور و روال زندگی مردم را تنظیم می‌کند.

ان‌شاءالله فردا این بحث کلان را به حوزه‌های بخشی خواهیم برد. به ‌عنوان ‌مثال در مورد نظام آموزش‌وپرورش و زیرمجموعه‌های آن مانند ریاضی و فیزیک و زیست و... بحث خواهیم کرد. بخش قانون‌گذاری نیز به بحث گذاشته خواهد شد؛ بنده عناوین برخی از قوانین مهم و مادر کشور که پیش‌زمینه‌ی اقتصادی دارند را تحلیل خواهم کرد تا مشخص شود که چگونه ماهیت نظام قانون‌گذاری را تغییر می‌دهند. سعی ما بر آن است تا در ده جلسه اولِ مباحث بصورت بخشی بحث کنیم تا در پایان این دهه‌ی ابتدایی، یک تصویرِ تفصیلی از نظمِ مبتنی بر توسعه غربی شکل گیرد و در ادامه‌ی دوره به بازتعریفِ نظم پیشنهادی الگوی پیشرفت اسلامی بپردازیم.

وصلی الله علی سیدنا و نبینا ابی‌القاسم محمد

  • ۹۵/۱۰/۱۹