عید سعید فطر بر تمام مسلمین جهان مبارک باد
ما نمی توانیم ادعا کنیم کشورمان در حال رشد و پیشرفت هست، ولی شاخص های مربوط به عدالت و فاصله ی طبقاتی در آن پیشرفت نکند.
1. اگر بخواهیم مسئله الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت را تبیین کنیم چند مقدمه نیاز است:
1.1. تفاوت پیشرفت اسلامی و توسعه در چیست؟
1.1.1. مولفه ها و شاخص های اجتماعی اسلام، معیار پیشرفت جامعه ماست.
1.1.2. آرمان های ما با آرمان های مدرنیته غربی اختلاف دارد.
1.1.3. در مدل مدرنیته اشکالاتی وجود دارد که ما نمی خواهیم آن اشکالات را بپذیریم:
1.1.3.1. مساله ی عدالت
1.1.3.2. مساله ی خانواده
در حال حاضر سازمان ملل و سازمان های زیرمجموعه آن در حال اداره دنیا هستند و ایشان برای زندگی آرمانی شاخصه هایی را معرفی می کنند.
امروز بحران اخلاق، معنویت و خانواده در کشورهای G8 یک مساله ی غیر قابل انکار است.
و ما بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی شاخص هایی را که برای زندگی آرمانی و خوب در حد اسلام تعریف می کنیم؛ الزاما با شاخصه های توسعه برابر نیست.
1.2. برای اینکه بخواهیم به سمت پیشرفت اسلامی حرکت کنیم دو رویکرد وجود دارد:
1.2.1. وارد شدن به عرصه های نظری برای تئوریزه کردن پیشرفت و نقد توسعه غربی
1.2.1.1. هرچند نقد توسعه خوب است اما پاسخگوی نیازهای جدید جامعه نمی باشد
1.2.1.2. وارد شدن به عرصه های نظری، زمان زیاد به خود اختصاص می دهد و جلوی ورود سیل مدرنیته به جامعه را نمی گیرد.
1.2.1.3. تحولات موجود در جامعه نیاز به پاسخ های صریح دارند.
1.2.1.4. با نقد فکری توسعه تنها می توان همایش ها و کنفرانس ها را مدیریت نمود.
1.2.2. مدیریت تحولات به سمت پیشرفت اسلامی
1.2.2.1. برای مدیریت تحولات تئوریزه کردنِ جهت نظام، کفایت می کند
1.2.2.2. مطلقا بحث تئوریک و نظری فراموش نمی شود، بلکه بر اساس نیاز به مسائل تئوریک متناسب با نیاز جامعه پاسخ می دهیم.
1.2.2.3. برای مدیریت تحولات جامعه، نیاز به یک نقشه راه می باشد.
2. برای مدیریت تحولات نیازمندی هایی وجود دارد
2.1. نیاز به داشتن نقشه راه
جدول ما 27 موضوع عملیاتی دارد...27منطقه عملیاتی نرم در واقع مدخل هایی برای مدیریت ساختارها برای هماهنگی با مبنا و مراحل جمهوری اسلامی هستند.
2.1.1. در ابتدا جهت حرکت حکومت و جامعه اسلامی باید به عنوان مهمترین مبحث لحاظ شود.
2.1.1.1. جهت نظام مبارک جمهوری اسلامی چیست؟
2.1.1.1.1. مبنای حرکت در جامعه تبیین شود
2.1.1.1.1.1. در سه حالت در جامعه می توان تبیین کرد:
2.1.1.1.1.1.1. تبیین و تبلیغ شاخص های اجتماعی اسلام
2.1.1.1.1.1.2. مبنا می تواند شاخص های بانک جهانی باشد
2.1.1.1.1.1.3. جمهوری اسلامی ما بین این دو مبنا است. (تحقق شاخص های اسلام)
یعنی قصد انجام شاخصه های WDI را ندارد و معتقد است که شاخصه های اسلام با تبیین و تبلیغ محقق نمی شود.
2.1.1.1.2. مراحل حرکت مبتی بر مبنا تبیین شود
2.1.1.1.2.1. تشکیل حکومت
2.1.1.1.2.1.1. تحقق بدون اختیارات اجتماعی ممکن نیست
2.1.1.1.2.2. نظام سازی
2.1.1.1.2.2.1. تبیین اینکه اگر مردم نباشند نمی توانیم اسلام را محقق کنیم.
2.1.1.1.2.2.2. اختیارات و رئوس اصلی حرکت در دست است.
2.1.1.1.2.3. دولت سازی
2.1.1.1.2.3.1. ساختارهای جامعه متاثر از شاخصه های توسعه است.
اگر بتوانیم نهاد های اداره کننده ی جامعه را توانمند کنیم تا از سیطره ی ادبیات توسعه خارج بشود و وارد این فکر بشود که برنامه ریزی را بر اساس شاخص های اجتماعی اسلام انجام دهد یک مرحله ی مهم را گذارنده ایم که الان در آن هستیم.
2.1.1.1.2.4. جامعه اسلامی
2.1.1.1.2.4.1. روزی است که ساختارها برای برنامه ریزی شاخص های اسلام توانمند شده و آن شاخصه ها عینیت پیدا کنند.
2.1.1.1.2.5. تمدن اسلامی
2.1.1.1.2.5.1. انتشار الگویی بر اساس اسلام به دیگر نقاط
2.1.1.1.3. اولویت های هر مرحله به مرحله بعد شناسایی شود
2.1.1.1.3.1. اولویت مرحله اول (رسیدن به حکومت اسلامی)
2.1.1.1.3.1.1. اسلام برای خودش حکومت دارد
2.1.1.1.3.2. اولویت مرحله دوم (عبور از مرحله حکومت به نظام اسلامی)
2.1.1.1.3.2.1. جا انداختن تئوری ولایت فقیه و جا انداختن اجمالی این موضوع
2.1.1.1.3.3. اولویت مرحله سوم (عبور از مرحله نظام به دولت اسلامی)
2.1.1.1.3.3.1. جنگ برای ما نعمت بود، ظرفیت را ایجاد کرد که دولت سازی در جامعه رخ دهد.
البته خود جنگ موضوع انتقال است، یعنی موضوع اصلی بوده، امام راحل عظیم الشان جنگ را مدیریت کرده و باعث انتقال از نظام اسلامی به مرحله ی دولت اسلامی شده است.
2.1.1.1.3.4. اولویت مرحله چهارم (عبور از مرحله دولت به جامعه اسلامی)
2.1.1.1.3.4.1. تولید الگوی اسلامی ایرانی برای پیشرفت همه جانبه جامعه
2.1.1.1.3.4.2. الگوی پیشرفت، موجب توانمندی ساختار های نظام برای برنامه ریزی در جهت تحقق مبنای انقلاب می شود.
2.1.1.1.3.4.3. اگر آن سال ها جنگ در راس امور بود، الان تولید الگو در راس امور است.
هر کس بخواهد تحول در جامعه ایجاد کند باید متوجه مبنای تحولات نظام و مراحل و موضوعات انتقال باشد.
2.1.2. مثال:
2.1.2.1. مدل تقنیین اسلامی
2.1.2.1.1. تبیین مدل فعلی قانون گذاری در کشور
2.1.2.1.2. اشکالات وارد بر این مدل تقنیین
2.1.2.1.3. مدل جایگزین قانون گذاری برای کشور
بعد از آن وقتی ما تعارض قوانین فعلی را با آنچه می خواستیم نشان دادیم که قانونی که باید خوب باشد اکنون 5% خوب است بعد به تدریج نمایندگان مجلس که دلسوز هم هستند و نخبگان جامعه متوجه این مسئله می شوند که ممکن است نحوه قانون گذاری دچار اشکال باشد.
2.1.2.1.3.1. مدل تنقیح قوانین براساس تحلیل پایه جمهوری اسلامی
2.1.2.1.3.2. مدل تصویب قوانین بر اساس تحلیل پایه جمهوری اسلامی
2.1.2.1.3.3. مدل نظارت بر اساس تحلیل پایه جمهوری اسلامی