بسم الله الرحمن الرحیم
در یادداشت قبلی به تبیین مفهوم توانمندسازی اشاره کردیم و گفتیم در دیدگاه غربی بحث محرومیت از یک دیدگاه چند بعدی شروع میشود و سپس لوازم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برای آن تبیین میکند. دعوای اسلام و مدرنیته از جایی شروع میشود که لوازم بحث توانمندسازی و رفع فقر را تا اصطلاح هنجارهای همبستگی اجتماعی امتداد میدهند. یعنی به سمت اینکه فرهنگ جامعه را تغییر دهد، میرود و از اینجا بحث توسعه غربی برای اداره جامعه واضح می شود.
میدانید در اسلام اقتصاد به عنوان خدمه بخش خانواده دیده شده است، بنابراین در دیدگاه اسلامی نگاه همواره به سوی خانواده است یعنی از خانواده شروع میکنیم و میپرسیم خانواده را چگونه احیاء کنیم؟ یکی از روشها و ابعاد احیای خانواده، مسائل اقتصادی آن است. نقطه شروع را خانواده قرار میدهیم و به اقتصاد می رسیم.
در این میان، بحث نگاه نهادگرایی که دولت کنونی سعی میکند کشور را با این نگاه پیش ببرد، و بحث فقر را با این دیدگاه در کشور کنترل و کاهش دهد؛ راهکار را همان تغییر نهادهای غیررسمی در ایران میداند. یعنی هنجارهای همبستگی اجتماعی و آن ارزشهایی که همبستگی اجتماعی بر اساس آن تعریف میشود را قرار است تغییر دهد. اگر ما تا دیروز خانواده محور و مسجد محور و هیأت محور بودیم، اینها همبستگی ما در این نهادها معنا میشد؛ حال در لفظ به شما میگویند هیأت و مسجد هم از مصادیق NGOها است ولی سرانجام قرار است: روابط ما، براساس جامعه مدنی بازتعریف کنند و معنای جامعه مدنی، همکار تولید برای نظام سرمایهداری تعریف شده است. از دو دهه پیش همیشه میگفتیم باطن توسعه تغییر اخلاق و تفکرات است. توسعه، تکنولوژی و ماشینآلات نیست، انتهای آن تغییر اخلاق و هنجارهای اجتماعی است. این مطالب شرحی بر یادداشت قبل بود که عرض شد. در این یادداشت به تبیین مفهوم محرومیت از دیدگاه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خواهیم پرداخت.
حال از منظر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت معنای محرومیت چیست؟ نقطه صفر محرومیتزدایی از منظر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چیست؟ یک مجموعهای از روایت وجود دارد که این مسأله را توضیح داده است. بهعنوان مثال در روایت آمده است: ناتوان کسی است که قدرت دعا نداشته باشد. یا میفرماید: ناتوان کسی است که رفیق نداشته باشد. یا در روایات آمده است: ناتوان کسی است که غیبت دیگران را میکند. در روایت آمده است که عاجزترین مردم کسی است که کافر است. کافر، یعنی آنقدر ناتوان است که قدرت تشخیص حق را ندارند. این تعاریف ناتوان است که در لسان روایات به آن اشاره شده است.
در روایات آمده است که در آخرالزمان فتنهها آنقدر سنگین میشود که مؤمنین داشتههای خود را نمیبینند. به نظر میرسد علت اصلی این باشد که در آخرالزمان باب علم مختل میشود، یعنی مومنین به دلیل اینکه پر از تحلیلهای غلط هستند، وعاء فکر آنها اشغال میشود و داشتههای خود را نمیبینند. در حالی که اگر به آنها یادآوری کنید، یک سری مفاهیم در ذهنشان وجود دارد که همین الان براساس این مفاهیم و اطلاعات راجع به آن وجود دارد ولی براساس آنها عمل نمیکنند. بنابراین وقتی بحث را شروع میکنیم، نظام ارجاعات ما بحث فرهنگ دینی است که در ذهن همه یک درکی از این فرهنگ دینی وجود دارد.
حال چند سؤال مطرح میشود: سوال اول این است که نسبت بین محرومیت و مسأله روابط اجتماعی و مسأله رفق چیست؟ یعنی از نگاه فکر اسلامی محروم کسی است که قدرت مدیریت روابطش را نداشته باشد و این فرد ناتوان و محروم است. به کسی توانمند میگوییم که بتواند روابط خود با دیگران را مدیریت کند. یعنی ناتوانی را به عدم قدرت مدیریت در روابط فردی تعبیر میشود و وقتی کسی نمیتواند روابط خود را با دیگران تنظیم کند، همه محرومیت همین خواهد بود. بنابراین اصل توانمندی در توانمندی روابط انسانی است. این توانمندی در روابط انسانی مادر توانمندیهای بخشی در همه حوزهها است. لذا در اسلام یک تمرکز جدی بر روی مسئله روابط انسانی بوجود آمده است، برای اینکه رابطه انسانها با یکدیگر بهینه شود. چراکه اگر روابط انسانی بهینه نشد، تقریباً انسان در همه حوزهها به چالش کشیده میشود.
مهمترین چیزی که رفاه ایجاد میکند، روابط انسانی مناسب با یکدیگر است. زمانی که شما در جمعی بودید و آن جمع شما را آزار ندادند، کسالت منتفی میشود؛ آن وقت شما فکر کنید بدترین عذابها و آزارها، همسر بد است، چرا که انسان با همسرش بیشترین وقت را میگذراند و عمیقترین ارتباطات را دارد. لذا از طریق این ارتباطات تأثیرات سوء به انسان انتقال پیدا میکند. وقتی این اثر انتقال پیدا کرد، آیا شما میخواهید با پارکهای آبی مدیریتش کنید؟ پارک آبی حداکثر در حد یک مسکن عمل میکند؛ لذا در مسئله تفریح هم، روابط انسانی اصل است. البته همهجا روابط انسانی اصل است. به نظر میرسد اگر کسی به سمت خدا میخواهد حرکت کند، باید بستر روابط انسانی را مدیریت کند، بنابراین حسن خُلق مهمترین موضوع در حوزه روابط انسانی است. داستان روابط انسانی یک داستان پیچیدهای است و توانمندی در مدیریت روابط انسانی منشاء توانمندیهای بخشی است.
حال چه کنیم روابط انسانی بهبود پیدا کند؟ حال که مشخص شد معنای توانمندسازی چیست، میخواهیم محورهای کلیدی آن را بگوییم. «عناصر توانمندسازی با نگاه اسلامی یعنی بهبود روابط انسانی در بین احاد جامع.»
محورهای تکامل روابط انسانی چیست؟ محورهای تکامل روابط انسانی تحقق سه شاخص رشد، رفق و توازن است. اگر کسی میخواهد روابط بین انسانها را بهینه کند، باید به آیه آخر سوره فتح عمل کند: «مُحمد رَسولالله وَالذین مَعه أشِداء عَلی الکُفار رُحماءُ بَینهم» معیت با رسول منجر به رشد فکری میشود. بنابراین اولین شاخصه این است که ما سطح فکر افراد را ارتقاء دهیم. به همان میزان که فرد از حیث فکری رشدیافتهتر میشود، میتواند روابط انسانی خودش را مدیریت فنیتری کند. به لحاظ فکری باید خیلی رشدیافته باشید تا بتوانید روابط انسانها با یکدیگر را در یک جهت خاص مدیریت کنید. به همان میزان که فرد اهل فکری بیشتری باشد، این رابطه با دیگران را بهتر مدیریت میکند. حال باید به این نکته نیز توجه داشت که از منظر اسلام سطوح فکر دارای پنج سطح است. دراینجا نمیخواهیم به سطوح فکر بپردازیم تنها به سطح دوم فکر یعنی تعقل را مقداری شرح میدهیم. تعقل سطح دوم فکر است و معنای برقراری ارتباط بین همه موجودات و مبدأ آنها را میرساند که از آن به عقل تعبیر میکنیم. «العَقل مَا عُبدَ بِه الرّحمن» عقل آن چیزی است که به رحمانیت الهی ارجاع میدهد. اگر تعقل مدنظر باشد، انسان یک نیروی مقتدر بالای سر خود را حس میکند و این میشود منشأ پیدایش آرامش در انسان؛ چرا؟ زیرا انسان فقیر مطلق است.
لذا اولین نتیجه تعقل چه میشود؟ احساس آرامش در خود و احساس فقر خود را میبیند ولی غنای بالادستی را هم میبیند. «یَا أیُها النّاس أنتُم الفُقراء إلَی الله» را درک میکند. این نتیجه عقل است. عقل این کمک را به انسان میکند و در نتیجه آرامش پیدا میکند. حال نقش آرامش در روابط انسانی چیست؟ وقتی کسی آرام باشد، روابط انسانی محیط اطرافش را به چالش نمیکشد. در تلاطمها و طوفانهای عصر خود هم، آرامشش محفوظ میماند.
محور دوم، محور «أشداء عَلی الکُفار» که ما از آن به توازن تعبیر میکنیم. بعضی در کشور معنای نفیسبیل را نمیفهمند. معنای چرا مرگ بر آمریکا را نمیفهمند! میگویند: چرا این مقدار نفی سبیل را بزرگ مطرح میکنید؟ علت این است که اولین اتفاقی که در اثر تسلط کفر رخ میدهد، محدود شدن وعاء فکر است. کفر، وعاء فکر را محدود میکند. در اثر تسلط فکری مدرنیته، امروزه همه تجربی و پوزتویستی فکر میکنند. یعنی اصلاً با پنج سطح فکر یعنی تأمل، تعقل، تدبر، تجرب و تفقه ارتباط برقرار نمیکنند. بنابراین وقتی فکر محدود شد، روابط انسانی و سبک زندگی به چالش کشیده میشود. در نتیجه به همان دلیلی که روی تحریک وعاء فکر حساس هستیم، به همان دلیل هم روی نفیسبیل حساس هستیم.
اصلاً دین به مؤمن دستور داده است که نسبت با کفار «شدید» باشد و باید روابط انسانی متأثر از کفر را تحقیر کند. رهبری هم روی همین حساسیتهاست که میفرمایند: «لفظ خوارمیانه را نمیگویم و بجای آن از لفظ غرب آسیا استفاده میکنم.» یا عبارت «اتاق فکر را استفاده نکنید و به جای آن از هیأتهای اندیشهورز استفاده کنید.» یعنی تا این مقدار هم رعایت نفیسبیل را انجام میدهند.
محور سوم مفهوم «رحماءُ بینَهم» است. نکته اول این است که صفت سوم است و اولین صفت نیست. یعنی اولین حساسیت مؤمنین این است که طرف مقابل رشد فکری کرده است یا خیر؟ یعنی اهمیت و جایگاه معیت با رسول را میفهمد یا خیر؟ بعد دومین حساسیت مؤمن این است که طرف مقابل نسبت به کفار چگونه است؟ آیا طرف مقابل از کفار متأثر است؟ بعد اگر این دو شرط برقرار بود، سراغ شرط سوم میرود. اصلاً «رحماءُ بینَهم» برای کسی است که دو صفت قبل را داشته باشد. معنای خودی و غیر خودی در دو شرط اول است. حال در صورت دارا بودن دو صفت اول معنای رفق و محبت بین مؤمنین جاری میشود.
بنابراین سه صفتِ رشد، توازن و رفق، عناصر اصلی بهینه روابط انسانی شد. به عنوان مثال در حدیث داریم، کسی که حج را عمداً ترک میکند، یهودی امت پیامبر است. سؤال میشود چرا؟ چون حج برائت از مشرکین است و وقتی حج تضعیف میشود، برائت از مشرکین تضعیف میشود. وقتی برأت از مشرکین تضعیف شد، چه اتفاقی رخ میدهد؟ خط مرزی ایمان کفر و نفاق کم رنگ میشود و آرام، آرام از بین میرود. به همان میزانی که این خط کمرنگ میشود، به مشرکین اجازه داده میشود، بر جامعه اسلامی مؤثر باشند. پس نتیجه آن یهودی شدن امت پیامبر میشود.
حال سؤال مطرح میشود که این سه شاخص در چه محیطی محقق میشود؟ پاسخ این است که شما باید نهادی که قدرت پردازش این سه شاخص را داشته باشد، تقویت کنید که محور نهادهایی که قدرت پردازش این سه شاخص را دارند، نهاد خانواده است. اگر خانواده تقویت شود، آن وقت سه شاخص رشد فکری، توازن و محیط رفق نیز فراهم خواهد شد. بعنوان مثال محبت اهل بیت تا بغض نسبت به دشمنان اهل بیت از خانواده در وجود فرزندان نهادینه میشود و همه به این امر واقف هستند. -از همین جهت هم، در تبیین موضوع توانمندسازی در الگوی توسعه غربی به این نقطه رسید که تنها راه، تغییر هویت خانواده به نفع سرمایهدار است.- اگر دقت کنیم، همه این شاخصها در واژه مادر نهادینه شده است و تنها این قدرت را مادر دارد که از شدت با کفار تا رفق و محبت نسبت به مؤمنین را در سینه فرزندان جای دهد و مدیریت کند. بنابراین نهاد اصلی که محور محرومیتزدایی در اسلام میشود، نهاد خانواده است.
حال که مشخص شد، خانواده محور همه تحولات در بحث محرومیتزدایی است. سؤال میشود که چگونه خانواده را تقویت کنیم؟ در نخستین نقشه راه تولید الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، نظریه بهبود مستمر فضای حاکم بر نهادهای متکفل تربیت چگونگی تحکیم نهاد خانواده را بحث میکند. میوه حاصل از این نظریه -که بعداً در یادداشتی دیگر به تبیین آن خواهیم پرداخت- بنگاههای تولید خانوادگی و بنگاههای وقف محور هستند.
بحث را بصورت مختصر جمعبندی میکنم: سه بحث در این یادداشت مطرح شد، نخست اینکه مفهوم فقر، محرومیت و استضعاف از منظر قرآن و روایت بحث شد. در قسمت دوم بحث شاخصهای اصلی که میتواند منجر به بهینه روابط انسانی شود که شامل رشد، توازن و رفق بود، نیز مورد بحث و بررسی واقع شد و در نهایت به تحکیم نهاد خانواده و نظریه بهبود مستمر فضای حاکم بر نهاد خانواده رسیدیم.
عادل پیشرو
#توسعه_محرومیت_زاست
#دولت_برنامه_ریز
#انتخابات_و_الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
@antidevelopment
- ۹۵/۱۲/۲۶