بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته، أعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ، الحَمدُ للِّه رَبِّ العَالَمِینَ و الصَّلاةُ و السَّلامُ عَلَی سَیِّدِنا و نَبِیِّنا و شَفِیعِنا فِی یَومِ الجَزاء أبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ و عَلَی اهلبیتهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ المُنتَجَبِینَ سِیَّمَا بَقِیَّةُ اللهِ الأَعظَمِ اَروَاحُنا لآمَالِه الفِداءُ و عَجَّلَ اللّهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّریفَ و اللَّعنُ الدّائِمُ عَلَی أعدَائِه أعداءِ اللهِ.
خوشحال هستم که خدمت برادران و خواهران محترم فعال در زمینهٔ مترقّی و متکامل طبّ اسلامی رسیدهام. جلسهٔ امروز را یک جلسهٔ مقدماتی برای یک تکلیف بزرگ بر زمینمانده بدانید؛ ما در کشورمان به بلای تحلیلهای غلط و محاسبات ناکارآمد در حوزههای مختلف مبتلا هستیم.
1. ایجاد چالشها و آسیبهای فراوان برای کشور در پی هر تحلیل و محاسبۀ غلط
1/1. برجام (مبتنی بر نظریۀ ناکارآمد سیاستخارجۀ توسعهگرا)؛ از بارزترین تحلیلهای غلط تجربه شده و منجر به آسیبهای فراوان برای کشور
همهٔ مردم عزیز ما درک میکنند که یک تحلیل و محاسبهٔ غلط چه چالشی را میتواند در زمینهٔ زندگی آنها ایجاد کند. مسئلهٔ برجام که مبتنی بر نظریهٔ ناکارآمدِ سیاست خارجهٔ توسعهگرا (ر.ک yon.ir/tosegara) بود، امروز ناکارآمدی آن واضح است؛ همه میفهمند که این تحلیل چقدر ارزش پول ملی را کاهش داد، همه میفهمند که این تحلیل غلط چگونه باعث شد که تحریمها افزایش یابد، همه میفهمند که این تحلیل ناکارآمد امروز چگونه به یک مسئلهٔ امنیتی تبدیلشده است. حرف من این است که توجه کنیم تحلیلهای غلط و ضد دینی فقط مختص به مسئلهٔ برجام نیست، بلکه این تحلیلهای غلط و مبتلای به بدعت در دهها حوزهٔ دیگر نیز وجود دارد. ما باید برخوردی با احتیاط نسبت به همهٔ این تحلیلهای غلط داشته باشیم.
2/1. تعریف بدعت به عنوان هر امر مخالف قرآن و سنت و وظیفۀ روشنگری عالمان در برابر بدعتها؛ از قطعیات شریعت اسلام
نمیتوان ادعا کرد که قصد حوزه علمیهٔ قم و کشور محترم جمهوری اسلامی تحقق اسلام است ولی تحلیلهایی که ضد این هویت هستند در جامعهٔ ما مبنای عمل باشند. پیامبر در آن حدیث معروف فرمود: «إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیَظْهِرِ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ» (الکافی، ج1، ص54)؛ اگر بدعت گسترش پیدا کرد -بدعت یعنی چه؟ یعنی تمام آنچه مخالف قرآن و سنت است (نمونه: معانی الأخبار، ص154)- عالِم و حوزهٔ علمیه باید به میدان بیاید و به مردم و مسئولین بگوید که اگر این تحلیل غلط مبنا باشد، چه آثار سوئی برای دنیا و آخرت مردم دارد؛ این همهٔ حرفی است که بنده عرض کردم إنشاءالله از جلسهٔ امروز به بعد میخواهیم جدیتر به آن بپردازیم. همهٔ فقهای محترم شیعه این حرف را قبول دارند که وقتی یک تحلیل بدعتآمیز و مخالف هویت شیعی مطرح باشد، عالم باید ورود کند [و آن را نقد کند]. پیامبر فرمود: اگر عالمی این کار را نکند «فان لَم یَفعلْ فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اَللّٰه»؛ لعنت خدا بر آن عالِم باد؛ مسئله یعنی آنقدر مهم است؛ یعنی عالِمی که علمش را در مقابل بدعت مطرح نکند و به میدان نیاید، از رحمت خدا دور است. این تکلیفی است که پیامبر بر دوش علمای امت گذاشته است، باید بیایند بحث کنند و نشان دهند که آیا یک تحلیل مبتنی بر دین است یا مخالف آن.
خب این فلسفه و حکمت جلسه است؛ بنابراین ما در حال انجام کار طلبگی خود هستیم، ما در حال قرار دادن سخن پیامبر اکرم به عنوان مبنای عمل خود هستیم. فردا بعضی اعتراض نکنند که چرا در این حوزهها ورود پیدا کردهاید؟ قطعاً اگر ما بین دو دعوت قرار گرفتیم: یک دعوت ما را به سکوت در برابر بدعتها و تحلیلهای غلط دعوت کند و دیگری دعوت پیامبر باشد که ما را به سمت اینکه علم را مطرح کنیم میکشاند، ما قطعاً دعوت پیامبر را لبیک میگوییم و این امری طبیعی است. من تعجب میکنم بعضی از مدیران میانی جمهوری اسلامی به حرفهای خود فکر نمیکنند؛ به خود بنده در جلساتی پیام دادند و حتماً به همه شما هم گفتند که مثلاً شما به فلان مسئله ورود نکنید؛ اصلاً من نمیدانم چرا این توصیهها را به زبان میآورند؟! چطور کسانی در جمهوری اسلامی میتوانند به خود جرئت دهند که دیگران را به نزدن حرف پیامبران و ائمه دعوت کنند؟! خب إنشاءالله تکرار نکنند؛ چون هم خود را خسته میکنند و هم گناه خود را بیشتر میکنند و در عزم ما هم تأثیری ایجاد نخواهد شد.
خب یک بسته بحث پر از بدعت به اسم اسناد بینالمللی داریم، همهٔ شما نام اسناد بینالمللی را از گذشته شنیدهاید. در کشور ما رسم بر این است که اسناد بینالمللی را از حیث حقوقی بررسی میکنند؛ یعنی عمدهٔ کسانی که وارد بحث میشوند، نگاهشان بر این است که بگویند اسناد بینالمللی الزامآور است یا الزامآور نیست، یعنی رویکرد آنان، رویکرد حقوقی است. ما در حوزۀ علمیهٔ قم، غیر از این رویکرد حقوقی، یک رویکرد تحلیلی هم نسبت به اسناد بینالمللی آغاز کردهایم؛ چه نوع تحلیلی؟ تعارضهای این اسناد را با هدایت و آیات و روایات به جامعه نشان میدهیم. پس ورود ما به اسناد بینالمللی یک تفاوتی با ورودِ جریانهای مشهور به اسناد بینالمللی دارد؛ ما در این دورهٔ جدید در حال بررسی سند توسعهٔ پایدار هستیم و بررسی ما تا خودِ سال 2030 -اگر عمری باشد- ادامه خواهد داشت. ما قبل از این شروع به بررسی علمی و تخصصی بررسی اسناد بینالمللی کردهایم و حالا هم به بخش سلامت آن رسیدهایم که یک دور جدید است و إنشاءالله در آینده نیز فنیتر مسئله را بررسی میکنیم.
امروز میخواهم سه مطلب را حول اسناد بینالمللی به محضرتان گزارش دهم تا یک مقداری بحث واضح شود -عرض کردم که جلسه را مقدماتی میدانم- اگر خدای متعال به بنده توفیق دهد، دوست دارم در همین حوزه علمیهٔ مبارکهٔ پربرکت قم، چهل جلسه پشت سر هم در مورد اسناد بینالمللی طرح بحث کنم و نتیجهٔ مطالعاتی را که ما در حدود دو دهه در مورد اسناد بینالمللی و مسئلهٔ توسعه غربی داشتیم به محضر اعزّه گرامی گزارش دهم. من خدمت بعضی از اساتید محترم و مراجع محترم تقلید که میرسم و خدمتشان گزارش میدهم، این روایت را برایشان میخوانم که «رُبَّ حَامِلٍ فِقهٍ اِلَی مَن هُوَ اَفقَهُ مِنه» (الکافی، ج1، ص403)؛ ما مراجع و علمای خود را آدمهای افقهی میدانیم ولی حرف خودمان را هم حرف فقیهانهای میدانیم. حس من این است که اگر بزرگان ما وقت اختصاص میدادند و داستان اسناد بینالمللی را تفصیلیتر از وضعیت فعلی بررسی میکردند، جلوی تسلط یهود در کشور ما از طریق اسناد بینالمللی گرفته میشد و حوزه علمیهٔ قم میتوانست یکقدم بالاتر از هویت شیعی دفاع کند. گرچه همین الآنهم اگر موضعگیریهای متین و پختهٔ علمای اسلام نبود، این اسناد به شکل گستردهتری در کشور اجرایی میشد.
2. «توضیحات اجمالی درباره سند توسعۀ پایدار»، «بررسی سند سلامت از هدف سوم سند توسعۀ پایدار» و «تبیین راهحلهای مواجهه با اسناد بینالمللی»؛ سه بستۀ بحثی مطرح درباره اسناد بینالمللی در این جلسه
لذا من سه مسئله را راجع به اسناد بینالمللی گزارش میدهم؛اول آنکه مختصراً در مورد خود سند توسعه پایدار توضیح میدهم. سعی میکنم در قسمت دوم عرایضم تفصیلیتر راجع به سند سلامت (نسخه فارسی: yon.ir/fCKDn) صحبت کنم. سند سلامت، بخش سومِ سند توسعه پایدار است؛ به این سند به صورت تفصیلیتر از بخش اول و سوم عرایضم خواهم پرداخت. در نهایت هم در بخش سوم راه علاجی را که ما در شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی به آن دست پیداکردهایم، مطرح میکنم که چگونه با اسناد بینالمللی مقابله کنیم؛ پس این جلسهٔ ما این سه سرفصل را دارد.
1/2. معرفی سند توسعۀ پایدار؛ اولین بسته از مباحث مطروحه درباره اسناد بینالمللی در این جلسه
خب بخش اول [سخنانم]، معرفی سند توسعه پایدار است. سند توسعه پایدار در یک جمله در فاصله سالهای 2015 تا 2030 به دنبال ایجاد تغییر در 17 بخش مهم زندگی بشر است؛ یعنی سازمان ملل نیت کرده است که در این 15 سال -که الآن چند سالِ آن گذشته است- 17 تغییر مهم در دنیا ایجاد کند، این نیت سازمان ملل است. خودِ این 17 تغییر مهم شامل 169 هدف ریزتر هم میشود (ر.ک yon.ir/sdgs).
1/1/2. مخالفت با تمامی تحلیلهای انبیاء در 17 هدف مطرح در سند توسعۀ پایدار
حالا اگر کسی اینها را بررسی کند و بگوید این 17 تغییر مهم شامل چه چیزهایی میشود [خواهد دید] که موضوع دخالت سند توسعه پایدار، دخالت و نقض همهٔ تعالیم انبیاء است؛ دقت کنید تعبیر من دقیق است: سند توسعه پایدار به هر آنچه که انبیاء در آن ورود کرده و راجع به آن به بشر توصیه کردهاند، ورود کرده و خلاف آن را توصیه کردهاست؛ این آن بحثی است که میخواهم مطرح کنم. اگر حوزۀ علمیه حافظ سبک زندگی اسلامی، اعتقادات و اخلاق است، باید این امر را بداند که مواردی در سند توسعهٔ پایدار وجود دارد که نقضِ اخلاق، اعتقادات و سبک زندگی است و این موارد یکی و دوتا نیستند، بلکه همه موارد را شامل میشود.
حالا من بخشی از آنها را مثال بزنم. بنای من در این بخش اول بحث تفصیلی نیست؛ هم بحثهایی را قبلاً داشتم که الآن در دسترس هست هم در آینده در آن دورهٔ چهل جلسهای که الآن نیت آن را میکنیم، اگر إنشاءالله برگزار شد، فقط حداقل در بیست جلسه آن میخواهم همین را توضیح دهم که پختهترین هجمهٔ یهود به تفکرات انبیاء، در سند توسعهٔ پایدار نهفته است. بنده قبل از این به اندازه عمری که داشتهام و در این اسناد مطالعه کردم و تاریخی را که از علمای شیعه خواندم که آنها هم میرفتند و با تحلیلهای غلط مقابله میکردند، هیچ تحلیلی را جامعتر از سند توسعهٔ پایدار علیه هویت شیعی تا حال حاضر ندیدهام؛ این آن حرف اصلی من است. اگر کسی خطر را نبیند، کسی او را مدح نمیکند که چون غافل بوده، وقت نداشته و حواسش نبوده است، دشمن را ندیده است! هیچکس آدم غافل را مدح نمیکند! خدای متعال هم او را مدح نمیکند. ما باید بصیرت داشته باشیم؛ وقتی عرض میکنیم سند توسعهٔ پایدار در حال به چالش کشیدن کشور ماست، چرا نباید حداقل نخبگان از این چالشها خبر داشته باشند؟ چرا نباید یک علاج همه جانبهای وجود داشته باشد؟ چرا باید اول مجموعه اسناد پالرمو(کنوانسیون ملل متحد علیه جرائم سازمانیافته فراملی) به صحن مجلس بیاید و بعد تازه یک عده اعلام مخالفت کنند؟ چرا باید این اتفاقات رخ دهد؟ میدانید علت عمدهٔ آن چیست؟ علت، برنامههای دقیقه نودی است! همیشه دقیقهٔ نود یک جلسهای برگزار میشود و اندکی از مطلب به مردم گفته میشود. بر همین اساس ما تصمیم گرفتهایم که پانزده سال در کشور بحث کنیم. قبل از آن هم مباحثات ما، در کارگروههای پژوهشی خودمان و پیش اساتیدمان در این حوزهها بوده است. این یک خط فکری است؛ اگر حوزه میگوید فرقهها و اعتقادات وهابیت و دهها مکتب دیگر خطرناک است، سؤال من این است که چرا حوزه علمیه بر نحوهٔ نفوذ یهود –که «اشدّ العداوة»(مائده، 82) نسبت به اهل ایمان است- کار مطالعاتی عمیق ندارد؟ منظور من جلسات «مرگ یا درود بر فلانی» نیست، بلکه معتقدم این قضیه باید در حد یک رشتهٔ تخصصی در حوزه مطرح باشد تا همه بدانند سازمان ملل در حال مدیریت چه اتفاقی در دنیاست.
2/1/2. وعدۀ امام خمینی درباره به چالش کشیدهشدن سازمان ملل مبتنی بر مبانی اسلام؛ پیشبینی در حال شکلگیری اولیه
مرحوم امام عظیمالشأن فرمودند إنشاء الله از آیندگان کسانی خواهند آمد که سازمان ملل را بر اساس اسلام به چالش بکشند. (صحیفه امام خمینی (ره)، ج11، ص 159) من فکر میکنم لشکر آن کسانی که امام در اول انقلاب وعده داد، الحمد لله آرام آرام در حال تشکیل است.
این حرف اول بنده است؛ مثلاً سازمان ملل گفته: «باید رفع فقر کنیم»، این هدف اول آنهاست. ظاهر بسیار زیباست و اگر شما تنها این عنوان را ببینید میگویید چه کار دارید، بگذارید سازمان ملل رفع فقر کند. بروید کتاب مرجع آنها را بخوانید! همهٔ 17 آرمان سندِ توسعهٔ پایدار یک کتاب مرجع دارد که آن هدف را توضیح میدهد. در کتاب مرجع هدف اول، گفته «فقیر کسی است که آزادی انتخاب گسترده در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و حتی خانوادگی ندارد» (کتاب توانمندسازی و کاهش فقر، ص 25)؛ یعنی «آزادی و لیبرالیسم» را اصل قرار داده و مفهوم فقر را تابع آزادی و لیبرالیسم معنا کرده است. در حالی که وقتی شما ظاهر آن را میخوانید گمان میکنید مراد از فقیر کسی است که سقف بالای سر ندارد و مستأجر است یا مثلاً در به دست آوردن نان شب در مضیقه است، ما فقر را اینطور میفهمیم. سازمان ملل برخلاف این میگوید «فقر یعنی نداشتن آزادی انتخاب گسترده» و مثال اول آنها هم خانواده است! میگوید قواعدی که در خانواده وجود دارد، عامل فقر است! چون باعث میشود آزادی انتخاب گسترده زن و مرد را محدود کند! یعنی از تعریف فقر به «اصلاح نهاد خانواده» رسید! آیا ما از اینها خبر داریم؟ آیا راجع به اینها بحث میکنیم؟
عجب! پس هدف اول سند توسعهٔ پایدار «اصلاح نهادی عوامل ایجاد کنندهٔ فقر و در رأس آنها نهاد خانواده» است!مادامیکه خانواده با احکام مترقی اسلام به این شکل است، مثلا آزادیهای جنسی به نحوی که در روایات ما تعبیر به «فحشاء» شده است، وجود ندارد؛ یعنی چه؟ یعنی به اسم رفع فقر میخواهند این کارها را گسترش دهند. البته موارد دیگری هم در حوزهٔ اقتصاد مطرح میکنند؛ برای نمونه میگویند «فقیر کسی است که قدرت خرید گسترده ندارد»، این هم عامل فقر محسوب میشود؛ اما مهم این است که بدانید تعریف فقر از نظر سازمان ملل و UNDP (برنامه پیشرفت و توسعه ملل متحد) که این کتاب را نوشته، با تعریف فقر از نظر ما متفاوت است. در جلساتی که بنده هدف اول را توضیح میدهم، آن بحثها هست. خودِ این کتاب هم موجود است و شما میتوانید آن را بخوانید؛ فقط بدانید که کتاب ضاله است و باید با احتیاط بخوانید که دچار مشکل نشوید.
یا مثلاً هدف دوم این 17 آرمان درباره «امنیت غذایی» است، میگوید ما میخواهیم امنیت غذایی ایجاد کنیم. وقتی انسان این تحلیلها را کنار هم میگذارد، میبیند که از مسئلهٔ امنیت غذایی به «تولید محصولات تراریخته» رسیدند (ر.ک yon.ir/NtUQ3). چرا؟ چون میگویند «محصولات تراریخته در سطح هکتار، بازدهی بیشتری دارند. پس اگر میخواهید امنیت غذایی داشته باشید، بروید در کشورتان کشت محصولات تراریخته را راه بیاندازید.» آنها در ابتدای بحث، حرف خوبی میزنند و میگویند «غذای بیشتری در اختیار انسان -مخصوصاً در اختیار فقرا- قرار میگیرد» ولی جلوتر که میآیند مطرح میکنند که منظورشان از غذا محصولات تراریخته است!
محصولات تراریخته که غذا نیستند؛ من همیشه عرض کردهام محصولات تراریخته، جزء ابزارهای اصلی بیوتروریسم هستند، محصولات تراریخته سلاح هستند! و ما فکر میکنیم برای زندگی بشر چالش ایجاد میشود. گفتوگوهای بنده و دوستان راجع به محصولات تراریخته موجود است و من نمیخواهم دوباره به این بحثها بپرداز؛ ولی میگویم ببینید از مسئله امنیت غذایی به مسئله تراریختهها رسیدند! [ما استدلالات فراوانی در جلساتمان مطرح کردهایم] البته هیچکس جواب نداده است نه سازمان غذا و دارو و نه پژوهشکده بیوتکنولوژی؛ هیچکدام از آنها سؤالها را تا به الآن پاسخ ندادند و آن سؤالها باقیست و بنده تا زنده هستم آن سؤالها را تکرار میکنم، چون نمیخواهم مشمول لعنت الهی شوم. بنده نرمش قهرمانانه میکنم و میگویم فرض میکنیم تمام آن استدلالهایی که ما در جلسات مختلف راجع به [مضرات] محصولات تراریخته در مشهد و تهران و اصفهان و قم و کاشان و در شهرهای دیگر مطرح کردهایم را به ما پاسخ دادهاند، حداقل [چیزی که میتوان گفت این است که] تراریخته مشکوک است.
الحمد لله سازمان غذا و دارو -که من از آنها تشکر میکنم- یک نیمچه اقدام عاقلانهای انجام داد و به محصولات غذایی تراریخته برچسب ننگ زد و اگر همه بخواهند محصولات تراریخته را مصرف کنند، میتوانند تراریخته بودن محصول را روی بستهبندی آن ملاحظه کنند. ولی این راضیکننده نیست؛ ما باید به دورهای برسیم که کشاورزی غیر تراریخته داشته باشیم و این امکان دارد به علت اینکه ما دشت خوزستان را داریم و دشت سیلاخور و مزارع سرسبز شمال را داریم! اگر آقایان در کشاورزی، مدیریت کشاورزی را عوض کنند، میتوانند به صورت طبیعی در همین حوزههای کشاورزی، غذای حدود ۳۰۰ میلیون نفر را از همین مزارع تولید کنند. بله شما از کشاورز حمایت نمیکنید و برنامه مدوّن کشاورزی ندارید و برنامهها دقیق نیست، معلوم است که نمیتوانید [محصول مورد نیاز را برداشت کنید.] در حال حاضر چقدر از محصولات غذایی ایران وارد میشود؟ برخی از آمارها میگویند حدود ۶۰ درصد از غذای مردم ایران را وارد میکنند. آقایان مسئولین بیایند بگویند که این درصد درست است یا درست نیست؟ اگر درست است، آیا ما نمیتوانستیم با یک برنامهریزی، غذای خودمان را در داخل تولید بکنیم؟ باید این قدر واردات محصولات غذایی داشته باشیم؟ اینها مسائلی هستند که باید به آنها بپردازیم. در حال حاضر گفته میشود بخش اعظمی از این ۶۰ درصد محصولات غذایی، به واردات تراریختهها اختصاص دارد. باید جلوی واردات تراریختهها گرفته بشود، باید جلوی کشت تراریختهها گرفته بشود [و باید از] کشاورزی طبیعی بحث بشود؛ حالا در بخش نقد سازمان خواروبار جهانی و اقدامات فائو(FAO) (سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد) در مورد کشاورزی مطلوب بحث میکنم. قسمت اول عرایضم را پایان بدهم، ولی بدانید در مورد شهرسازی هم اقدامات خطرناکی در جریان است و باید بحث کنیم، شهرسازی ما باید بهینه بشود. موارد مختلفی وجود دارد؛ ۱۷ آرمان است و در حال حاضر نمیتوانم به همهٔ آنها بپردازم.
2/2. بررسی سند سلامت (کتاب مرجع سازمان ملل متحد در حوزۀ سلامت) از هدف سوم سند توسعۀ پایدار؛ دومین بسته از مباحث مطروحه درباره اسناد بینالمللی در این جلسه
به سراغ بخش دوم یا مسئلهٔ سند سلامت برویم. این سندی که به عنوان کتاب مرجع سازمان ملل در بخش سوم است، نُه بخش بحث دارد؛ من اجمالی از این نُه بخش را توضیح میدهم و همچنین از شما دعوت میکنم که خودِ این سند توسط شما مورد بررسی دقیقتر قرار بگیرد. چرا؟ چون این سند، سیاستگذاری حوزهٔ سلامت کشور است. WHO (سازمان جهانی بهداشت) این کتاب را پیشنهاد داده است (کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs) و آقای دکتر علیاکبر سیّاری معاون اسبق [وزیر] بهداشت نیز این را امضا کرده و به همه ابلاغ کردهاند که ما از 2015 تا 2030 سلامت کشور را بر اساس این سند جلو میبریم.
ما به دأب و رویهمان در مسئلهٔ بررسی اسناد بینالمللی، از امروز مجموعه جلسات نقد این سند را به صورت عمومی شروع میکنیم و إنشاءالله این قضیه را ادامه میدهیم. بخش سومِ سند توسعه پایدار از «بخش چهارم سند توسعهٔ پایدار» (آموزش باکیفیت) که در ایام انتخابات بحث کردیم، خطرناکتر است، بخش چهارم مربوط به آموزش بود؛ به نظر من بخش سوم که مربوط به سلامت است، خطرناکتر است؛ چرا که آموزش تنها حوزهٔ فکر و زندگی را به چالش میکشد ولی این سند [سوم]، تمام آن حوزهها به علاوه اصلِ حیات را نیز به چالش میکشد! اقدامات زیادی وجود دارد. من همینالان از آقای قاضیزاده هاشمی -که استعفا داده و رفتند (در تاریخ ۵ دی ۱۳۹۷)- [یادی نمایم؛] البته من از ایشان گلهمند هستم، چرا که در مشهد به ایشان گفتم که جناب آقای قاضیزاده هاشمی! ما یک مجموعهای هستیم و بر روی این کارها مطالعه کردیم، اجازه بدهید در وزارتخانهتان بحث کنیم و به شما گزارش دهیم، شما مسئول سلامت این کشور هستید! انسانهای زحمتکشی هم هستند؛ به ایشان گفتم بگذارید مباحثه کنیم، ایشان در ابتدا اجابت فرمودند و گفتند من به شما خبر میدهم ولی تا الآن که تشریف بردند، آن جلسهی وعده دادهشده برگزار نشد. من از آقای دکتر خدادوست (مشاور وزیر و مدیرکل دفتر طب ایرانی وزارت بهداشت) عزیز -که مرد متدین و بزرگواری هستند- و از آقایان دیگری که در وزارت بهداشت فعّال هستند، تقاضا میکنم که این گفتگو را با طلبههای حوزهٔ علمیه قم بپذیرند، ما یک سری انتقادات به این کتاب داریم. الآن بحث من اصلاً مسئلهٔ طب اسلامی نیست، مسئلهٔ طب اسلامی بحثی فنی است که باید فقیهانه و به صورت فنی بعداً از رجال و دلالت آن دفاع کنم و یک گفتگویی را صورت دهیم، من آن را الآن بحث نمیکنم. خواهش میکنم آقایان توجه کنند که دغدغهٔ اول ما فعلاً مسئلهٔ طب اسلامی نیست، بلکه مسئلهٔ سازمان WHO است. حوزهٔ علمیه و مؤمنین باید از خود بپرسد که WHO در ایران چه میکند؟! سؤال که اشکالی ندارد! شما که نمیخواهید بگویید مردم در این مورد صحبت و گفتگو نکنند! سلامت حق همه ماست. من باید بدانم WHO برای سلامت من چه میکند؟ اینها را باید بحث کنیم. اگر آن دوستان این گفتگوها را بپذیرند، ما با هیئت پژوهشی خودمان به وزارتخانه میرویم و به محضر آنها هم گزارش میدهیم. اگر این اتفاق هم نیافتد ما در جلسات خودمان در حوزهٔ علمیه داریم بر روی این مسئله بحث میکنیم و از باب کتب ضاله به این کتب میپردازیم. من یک نکتهٔ دیگری را قبل از اینکه وارد بحث شوم، خدمتتان عرض کنم.
کسی نباید بگوید [این کتابی که میخواهیم نقد کنیم] «یک کتاب عادی است»؛ این کتاب، کتاب مرجع سازمان ملل است؛ یعنی در سیاستگذاری حوزۀ سلامت، تقریباً همهٔ تحقیقات بشر در این کتاب منعکسشده است. بنابراین نقد این کتاب در واقع نشاندهندۀ محاسبات غلط در سازمان ملل است؛ لذا سازمان ملل نمیتواند بگوید شما یک نظریهٔ فرعی را نقد کردید. خیر! تقریباً این کتاب و اسناد پیوستی به آن، چکیدهٔ تمام دانش بشر در حوزهٔ سیاستگذاری سلامت است. لذا اگر کسی این را نقد کند، در واقع در قلهٔ دانشِ فعلی بشر در مسئلهٔ سلامت، ایجاد چالش کرده است. بنابراین اگر ما وارد بحث طب اسلامی شدیم و نشان دادیم که [طب اسلامی] برای مشکلاتی که سازمان [بهداشت جهانی] مطرح میکند، راه حلی برتر دارد، ما به روایت «مِنهُ یُفِیضُ العِلمَ اِلَی سَائِرِ البِلادِ» (بحارالانوار ج57، ص213، ح23) هم عمل کردیم؛ یعنی علم اهلبیت را گسترش دادیم. وقتی شما کتابهای مرجع سازمان ملل را به چالش میکشید، میتوانید دعوت اهلبیت در حوزههای مختلف را جهانی کنید.
من نُه بحث راجع به این سند دارم که به صورت اشارهای به محضرتان گزارش میدهم و بعداً به صورت تفصیلی بحث میکنم.
فصل اول چه میگوید؟ فصل اول عبارت است از «ارزیابی سلامت در سالهای 2000 تا 2015 میلادی»؛ قبلاً سازمان ملل یک سندی به اسم «سند توسعهٔ هزاره» (ر.ک www.un.org/millenniumgoals) داشت، آن موقع که ما راجع به آن مباحثه میکردیم به «سند 8 آرمان» معروف بود و هشت آرمان را مطرح کرده بود و الآن 17 آرمان مطرح کردند. آن موقع یکی از 8 آرمان، حوزهٔ سلامت بود. این سند میگوید ابتدا یک ارزیابی به شما بدهم که سازمان ملل و WHO و نهادهای وابسته از سال 2000 تا 2015 چه خدمتی به سلامت کردند؟! یک گزارش از خدمات خود در حوزهٔ سلامت میدهد. این گزارش اینطور است که شخص دبیر کل در ابتدا و پیشگفتار این کتاب میگوید: مهمترین خدمتی که ما در حوزهٔ سلامت کردیم، دو چیز است: یکی «کاهش مرگومیر مادران و کودکان»؛ میگوید اگر آمار را از 2000 تا 2015 مقایسه کنید، میبینید ما پایان 2015 مرگومیر کمتری در مادران و کودکان داریم، این اولین ادعاست. ادعای دیگر این است که میگویند ما در مبارزه با بیماریهای عفونی موفق بودهایم (کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 134 و 135). مراد آنها از بیماریهای عفونی که میگویند در مبارزه با آنها موفق بودیم، سه چیز است. یکی «اپیدمی سِل» است و دیگری «ایدز» و آخری هم [ویروس مالاریا است.] وقتی سازمان ملل میگوید من توانستم مسئلهٔ سلامت بشر را بهبود ببخشم، این سه بیماری مد نظرشان است. پس وقتی میگویند ما موفق بودهایم یعنی کنترل این دو کار.
من الآن راجع به کاهش مرگومیر کودکان و مادران وارد بحث نمیشوم؛ ما بحثی راجع به «طرح غربالگری» داریم که باید آن را به طور مفصل بحث کنیم، الآن آمار و مستنداتم همراهم نیست. خواهم گفت که اگر وزارت بهداشت در طرح غربالگری اشتباه کرده باشد، مرگومیر کودکانمان بیشتر شده است؛ یعنی اگر پزشکان ما در قضیه سقط کودکان اشتباه کرده باشند، بنابراین آمار مرگومیر کودکانمان کمتر نشده است! چون آن مرگومیر را جزو آمار نمیآورند میگویند این آمار کمتر شده است! الآن آمار و ارقامم همراهم نیست و اجازه بدهید بعدا بحث کنم.
در مسئلهٔ اپیدمیهای سهگانه –که به آن اپیدمیهای حادّ میگویند- نیز اصلاً کشور ایران به این اپیدمیها مبتلا نیست؛ سِل و مالاریا و ایدز، بیماریهای عمومیِ کشور ایران نیستند. ایرانیان به بیماریهای دیگری مبتلا هستند؛ لذا حداقل اشکال به این بخش دوم این است که اصلاً مردم ما به این سه بیماری مبتلا نبودند که شما ادعای موفقیت کنید! این سخنم به این معنا نیست که هیچ بیماری با این سه عنوان نداریم بلکه موارد معدود داریم ولی در ایران اپیدمی نیستند. این راجع به بخش اول این سند که مربوط به «ارزیابی عملکرد سازمان ملل از 2000 تا 2015» است؛ ما معتقدیم ارزیابی عملکرد سازمان ملل نباید بنابر این دو شاخصه باشد، بلکه باید مبتنی بر شاخصههای دیگری باشد.
برای نمونه یکی از پیشنهادهای مشخص ما این است که اگر از 2000 تا 2015 میزان مصرف آنتیبیوتیکها و مجموعهٔ داروها کمتر شده، سازمان ملل میتواند ادعای موفقیت کند. آنها شاخص را به طور غلط انتخاب کردند و بعد ادعا میکند که موفق بودهایم! باید شاخصِ غلط را اصلاح کرد و شاخصهای دیگری را مبنای ارزیابی قرار داد. برای نمونه همانطور که گفتم اگر «مسئلهٔ اصلِ کاهش بیماریها –نه به صورت بخشی-» را مبنا قرار میداد و فرضاً میگفت که ابتلای به بیماریها از 2000 تا 2015 کمتر شده است؛ میتوانستیم بگوییم که این گزارش منصفانه است. آنها دو مورد را به عنوان مبنای ارزیابی انتخاب کردند که هر دو مورد دارای خدشه است. من از روی پیشگفتار این کتاب خواندم که مسئول WHO این موضوع را مطرح کرده است. پس اشکال ما به این قسمت اول این است که «ارزیابی به محوریت شاخصههای غلط» افتاده است. حال إنشاءالله اگر جلساتی دیگری را بحث کردیم، خودِ نظام شاخصههای ارزیابی را بحث میکنم که از نظر روایات و آیات ما و از نظر طب، ارزیابی باید به محور چه مبنایی باشد؟!
فصل دوم میگوید باید زمینههای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی سلامت را تحقق ببخشیم. سازمان ملل و WHOمیگوید سه دسته زمینه هستند که بیماری ایجاد میکنند: زمینههای اقتصادی مثل «شغل بد» همهکسانی که در شرکتهای تویوتا (شرکت خودروساز ژاپنی) یا سامسونگ (شرکتهای خوشهای در کره جنوبی) یا اَپل (شرکت چند ملیتی ساخت وسایل الکترونیک) یا به طور کلی کارخانههای الکترونیکی کار میکنند، در معرض فلزات خطرناک هستند. میگویند این شخص شغل و درآمد خوب دارد، ولی چون در معرض فلزات خطرناک مثل جیوه است، سلامتی او به چالش کشیده میشود؛ میگویند پس اگر ما میخواهیم سلامت بشر را محقق کنیم، باید زمینههای سلامت در حوزهٔ اقتصاد را بهینه کنیم.
همچنین میگویند امور اجتماعی نیز جزو زمینههای بیماری هستند. مثلاً میگویند از جمله امور اجتماعی، زندگی شهری است؛ یک آماری را بخوانم: سازمان ملل میگوید آمار مربوط به مهاجرت از روستا به شهر، افزایش پیدا کرده است، به این شرحی که الآن محضرتان عرض میکنم؛ میگوید «جمعیت شهری ما از 43 درصد در سال 1990 به 54 درصد در سال 2015 افزایش پیدا کرده و اینهایی که به حاشیه شهرها آمده اند، عمدتاً زاغهنشین شدهاند. در حاشیه شهر و زاغهنشینی نیز دسترسی به امکانات سلامت نیست؛ پس شهریشدن عامل گسترش بیماری است. پس باید فکری به حال مسئلۀ شهریشدن کرد.»
من عرض میکنم خودِ شهری شدن از عوارض صنعتی شدن است؛ یعنی خود سازمان ملل و تدابیر او جوامع را دعوت به صنعتی شدن میکند. [عدم دسترسی به سلامت،] از جمله آفاتی است که زندگی شهری ایجاد کرده است. پس در بخش پیشگیری، به سمت این رفته است که زندگی شهری را در بخش امورِ اجتماعی، عامل بیماری معرفی کرده است، به شرحی که به محضرتان گفتم.
مورد سوم مسئلۀ محیط زیست است. محیط زیست هم که واضح است و دیگر بحث نمیکنم. سازمان ملل میگوید زمینههای سلامت این سه چیز است که باید راجع به آن بحث شود.
ما این تحلیل را قبول داریم یا نداریم؟ این یک سوال است؛ آیا زمینۀ پیشگیری از بیماری همین سه چیز است؟ یا زمینههای دیگری هم دارد؟ این هم یک بحثی است که باید در آینده به آن بپردازیم. من فقط داخل پرانتز میگویم از نظر الگوی پیشرفت اسلامی نظم جامعه هم جزو زمینههای سلامت است؛ یعنی اگر شما نظم را به محوریت قانونی که در ذات خود جبر دارد، ایجاد کردید -همان قانونی که حقوقدانها میگویند در ذات آن جبر وجود دارد- اگر گفتیم میخواهیم کشور را به محوریت قانون مدرن یا قانون جبری اداره کنیم، معنای آن این است که داریم در همۀ حوزهها به مردم امر و نهی میکنیم و یکی از علل بیماریهای روحی و روانی امر و نهی دائم است؛ یعنی اگر شما فرزند خود را –که عزیز دل شماست- در خانواده دائما مورد امر و نهی قرار دهید، او دچار عدم تعادل روحی میشود خصوصا از چهارده سالگی به بعد، بنا باید بر استقلال فرزند باشد، منتها به شکلی که در «روایت وزیر» (مکارم الاخلاق، ص 222) توضیح داده شده است. نمیتوان به آدمها امر و نهی کرد؛ اگر نظام قانونی کشور مبتنی بر امر و نهی باشد، منشأ گسترش عدم تعادل و بیماریهای روحی و روانی است، این یک بحث تفصیلی است. چرا پیامبران میگفتند «إنّا هَدَینَاهُ السَّبیلَ إمّا شَاکِرَاً و إمّا کَفُوراً»؛(انسان، 3) وقتی پیامبران به تفصیل وارد بحث میشدند، میگفتند اختیار انسانها را به چالش نکشید، بگذارید خودشان تصمیم بگیرند. حال در دنیای مدرن و مدرنیته به اسم ایجاد نظم، دائماً امر و نهی میکنند. این باعث میشود جامعه به لحاظ روحی خسته شود. باید جامعه را هدایتبنیان و اختیاری اداره کرد؛ لذا ما یک ایدهای به اسم «نظم اختیاری» داریم. نظم جبری بیماریزاست ولی نظم اختیاری جلوی ابتلای انسان به بیماریها را میگیرد. وقتی انسان خلاقیت و هویت پیدا میکند، جلوی «عدم تعادل روحی» او گرفته میشود. بنابراین در بخش دوم ما معتقدیم سازمان ملل مسئلۀ پیشگیری را به صورت دقیق بحث نکرده است، بحث درباره خود این مسئله نیاز به یک نشست دارد که من از آن عبور میکنم. من فقط از شما میخواهم که به داشتهها و علوم خود مراجعه کنید و ببینید آیا پیشگیری از بیماری و زمینههای سلامت، همینهایی است که سازمان ملل گفته است یا اگر ما به سراغ آیات و روایات برویم، [مصادیق دیگری را] در پیشگیری میبینیم یا خیر؟ مثلاً معروف است که دوستان طب اسلامی همیشه یک جملۀ نورانی را میگویند: «اگر میخواهید سالم باشید، سبک زندگیتان را تغییر دهید». وقتی سبک زندگی انسان تغییر پیدا میکند، سالمتر است، این اصلِ در پیشگیری است؛ پیشگیری محدود و مخصوص به موارد گفتهشده در این کتاب نیست و همچنین ما درباره تحلیلهایی که درباره «شهریشدن»، «مهاجرت» و «سالمندی» مطرح است اشکالات خُرد داریم. از این فصل هم عبور میکنم.
فصل سوم به امری به اسم «پوشش همگانی سلامت» اختصاص دارد؛ سازمان ملل میگوید از 2015 تا 2030 باید مسئلۀ پوشش همگانی سلامت را جدی بگیریم. میگویند این مهمترین کاری است که در طی این سالها باید انجام دهیم. خودِ خانم دبیر کل میگوید: اگر شما این پوشش سلامت را جدی نگیرید، تمام اهداف دیگر ما زیر سؤال است. بنابراین مهمترین هدف از این اهداف 13 گانهی بخش سلامت، پوشش همگانی سلامت است.
من اینجا یک بحثی دارم، خواهش میکنم دقت فرمایید؛ میگویند پوشش همگانی سلامت، اولاً یعنی «تأمین مالی سلامت»؛ یعنی وقتی مردم مریض میشوند، نباید مشکل مالی پیدا کنند. دوم آنکه «مسئلۀ نیروی کار سلامت» است؛ یعنی باید «بِهوَرز» و «پرستار» و «پزشک» به اندازۀ کافی در سراسر کشور وجود داشته باشد. مسئلۀ سوم هم «اطلاعاتِ سلامت» است؛ یعنی اطلاعات مردم در حوزۀ سلامت باید افزایش پیدا کند.
من همینجا عرض کنم که وزارت بهداشت و درمان ما متهم است که اطلاعاتِ سلامت مردم را بالا نمیبرد. من یک مورد را عرض کنم؛ عمدۀ مردم درباره همین قرصهایی که برای کنترل درد داده میشود، نمیدانند که چه آثاری بر روی «پوکی استخوان» و «تخریب بافتهای معده» و «سرطان» دارد و مانند نقل و نبات با اندک سردردی از این قرصها استفاده میکنند! چرا وزارت بهداشت «اطلاعات درباره عوارض داروها» را به مردم نمیرساند؟ خودتان که قبول دارید که این داروها عارضه دارد؛ پس چرا وزارت بهداشت از «شبکۀ سلامت» یا تریبونهای رسمی بیانیه نمیدهد و دائماً با مردم راجع به عوارض داروها صحبت نمیکند!؟
حداقل به کتاب سازمان ملل عمل کنید! آیا از این میترسید که اگر مردم اطلاعات بیشتری از دارو داشته باشند، به داروخانه کمتر رجوع کنند؟ آیا از این میترسند که اگر اطلاعات مردم در حوزهٔ دارو بالا رود و عوارض آنها را بدانند به تجارت عظیم داروها در کشور ضربه بخورد؟ بنده فکر میکنم که دوستان وزارت بهداشت اینگونه نیستند؛ انسانهای سالمی هستند. آنها به هیچ عنوان در تجارت کثیف دارو دخالت ندارند، مسئول جمهوری اسلامی که اهل این کارها نیست؛ اما حتماً به این متهم هستند که چرا به مردم مستقلاً در مورد عوارض داروها بحث نمیکنند؟ این یک مسئله مهم است.
مسئله دیگری که در بحث پوشش همگانی سلامت وجود دارد مسئله محصولات پزشکی است؛ در مورد محصولات پزشکی میگویند که باید در دسترس همهٔ ایرانیها -فعلاً در مورد ایران صحبت میکنیم- و در دسترس همهٔ انسانهای در دنیا باشد. زمانی که محصولات پزشکی را طبقهبندی میکنند عمدهٔ آن محصولات سه چیز است؛ دارو، ابزار پزشکی و واکسن.(کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 74) میگویند باید این سه محصول از محصولات پزشکی، در همه جای کشور وجود داشته باشد. بنده در حال حاضر در مورد دارو و ابزارهای پزشکی بحث نمیکنم؛ بحث آن به یک جلسه تفصیلی نیاز دارد. آن چیزی که در حال حاضر میخواهم بحث کنم این است که ما در حوزه علمیهٔ قم، معتقدیم که باید تعریف واکسن تغییر کند؛ اصل اینکه بدن را در برابر بیماریها مقاوم کنیم، یک اصل عقلایی پذیرفته شده است؛ هرکس که این را انکار کند یک مسئله بدیهی را انکار کرده است.
سؤال ما در حوزهٔ علمیه قم این است که آیا واکسن به معنای تزریقِ بیماری ضعیفشده به بدن است؟ آیا میخواهید از این طریق مقاومت بدن را بالا ببرید؟ ما در این تعریف خدشه داریم. ما تعریف جدیدی از واکسن داریم؛ واکسن از نظر طب اسلامی به معنای «افزایش مقاومت در فرایند دفاعی بدن، از طریق اقدامات محیطی، تغذیهای و روحی» است. بنده بار دیگر تعریف خودمان را بخوانم، خواهش میکنم دوستان وزارت بهداشت توجه کنند؛ «افزایش مقاومت در فرایند دفاعی بدن از طریق اقدامات محیطی، تغذیهای و روحی»؛ اگر ما سه دسته اقدام را در محیط و در تغذیه و در روحیات افراد انجام دهیم بدن آنها مقاومتر خواهد شد، این تعریف ما از واکسن است. به چه علتی بنده باید به تعاریف ناقص WHO تمکین کنم؟ ما به روایات اهلبیت عصمت و طهارت رجوع کردیم؛ اهلبیت در این سه دسته روایتی که بنده طبقهبندی کردم مطالبی میفرمایند که مقاومت شما را در حوزه سلامت و بدن ارتقاء میدهد، این یک حرف واضحی است.
یک نکته عرض کنم. خودِ سازمان ملل گفتهاست که «ما برای پوشش همگانی سلامت نیاز به پژوهش داریم»؛( کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 82) بنده از باب این بند و از باب جدال احسن از وزارت بهداشت تقاضا میکنم تحقیقات راجع به واکسنهای طب اسلامی را شروع کند. بنده عرض میکنم ورود ما به مسئلهٔ واکسن، فنیتر از سازمان WHO و کسانی است که در حوزه سلامت ورود پیدا کردهاند. بنده به حمل و نقل بشر تشبیه میکنم؛ در قدیم حمل و نقل بشر چگونه بوده است؟ برای مثال ما با همان ماشینهای اولیه مثل ژیان حرکت میکردیم، با هواپیمای برادران رایت سفر میکردیم؛ در حال حاضر بشر در حوزهٔ هواپیما و حمل و نقل تکنولوژیهای برتری آورده است. همه میگویند اینکه اگر خطوط هوایی را با هواپیمای برادران رایت تنظیم کنید عقبماندگی است. هیچ فردی با تکنولوژیهای قدیمی به میدان نمیرود؟ چرا دوستان ما حاضر نیستند تکنولوژی واکسن را ارتقاء دهند؟ چرا میخواهند تعریفهای ترجمهای غرب را مبنا قرار دهند؟ مگر دست ما خالی است؟ ما در مسئلۀ واکسن حرف جدی داریم؛ در حال حاضر ما در بعضی از نمونهها در حال استفاده از واکسنهای خودمان هستیم و در این نمونههایی که ما بررسی کردیم ابتلاء به بیماریها کاهش پیدا کرده است. واضح است که واکسن ما قویتر است، این یک مسئله است.
مسئله دیگر اینکه در برخی از واکسنها به عنوان اینکه جلوی رشد قارچ و باکتری را در واکسن بگیرند از فلز جیوه استفاده میکنند. بنده سؤال میکنم بر مبنای پزشکی موجود، جیوه روی حافظه، استخوان و سیستم اعصاب تأثیر دارد یا خیر؟ (ر.ک yon.ir/Fu6gA) چرا اینها را به مردم نمیگویید؟ چرا به مادرهایی که فرزندانشان را دوست دارند و حاضرند به هر صورتی فداکاری کنند نمیگویید که در واکسن جیوه وجود دارد؟ چرا مردم را از حق دانستن محروم میکنید؟ این مسئله بسیار مهمی است. اگر واکسنِ پیشرفته تولید نکردید، حداقل به مردم بگویید که در کدام یکی از اینها از جیوه استفاده کردید و ضرر آن برای سلامتی چیست؟
انشاءالله یک جلسهٔ مستقل برای بحث واکسن میگذاریم و مجموعهٔ اقدامات محیطی، تغذیهای و روحی که از روایات استنباط کردیم و سلامت را ارتقاء میدهند بحث میکنم. بنده تنها در اینجا اشارهای کنم؛ برای مثال از جمله اقدامات محیطی که سلامت را تأمین میکند نوع ساخت مسکن است، این جزو اقدامات محیطی مهم است. نمیتوانیم مسکن را به هر صورت دلخواه، با هر مصالحی و در هر ارتفاعی بسازیم. به قول آن آقا: «خانهای که حیاط ندارد حیات ندارد». شما نمیتوانید مسکن را به قوطی کبریت و آپارتمان تقلیل دهید؛ باید در مسئلهٔ ساخت مسکن تحول ایجاد شود تا مردم سالمتر شوند. در آینده، بنده تفصیلیتر بحث خواهم کرد.
همزیستی انسان با بعضی از حیوانات در روایات توصیه شده است (الکافی، ج6، ص: 546)؛ اما همزیستی به معنای در بغل گرفتن حیوانات نیست، بلکه به این معناست که اگر بعضی از حیوانات را در خانه داشته باشید در حکم واکسینه کردن فرزندان شما و خودتان است، باید اینها را بحث کنیم. بنده در آینده به صورت مفصل در مورد اثر پزشکی توصیههای اهلبیت که فرمودند مستحب است فلان حیوانات در خانه شما باشد را بحث میکنم، اینها را میتوان توصیه کرد. چرا حتماً شما باید میکروب ضعیف شده را وارد بدن کنید. آن هم زمانی که فرزند تازه متولد شده است؟ میدانید که رحم مادر یک پلمپ طبیعی است و هیچ میکروبی در رحم مگر در موارد خاصی، نفوذ نمیکند. فرزند، تازه متولد شده و او را از یک محیط کاملا ایزوله بیرون میآورید و میکروبِ ضعیفشده را وارد بدن او میکنید. این اقدام از لحاظ پزشکی و سلامت زیر سؤال است. اینها را انشاءالله بحث میکنم.
مسئلهٔ بعد، تغذیه است؛ نمک سرّ الاسرار داروهای اهلبیت است؛ اگر شما نمک را به صورت دائم و مداوم مصرف کنید نوعی واکسیناسیون است؛ اما نمک کلرید سدیم بدون پتاسیم نیست. بنده شنیدم -و منتظرم که گزارش رسمی دوستان تحقیقات ما بیایید- پتاسیم از ترکیبات نمک حذف میشود؛ نمکی که تصفیه میکنند چیزهایی به آن اضافه میکنند و چیزهایی از آن میگیرند. سازمان ملل میگوید این نمک عامل بیماری است(yon.ir/US02A)، ما نیز قبول داریم این نمک عامل بیماری است. اما اگر این نمک طبیعی بود عامل جلوگیری از بیماریهاست(الکافی، ج 6، ص 325). سرکهٔ طبیعی عامل جلوگیری از بیماریهاست(عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 40). بخشی دیگر از اقدامات که در آینده بحث میکنم. پس إنشاءالله وعدهای بگذاریم در مورد بحث واکسیناسیون به سرعت وارد شویم. ما یک تعریف پیشرفتهای از واکسن داریم و میخواهیم آن را مطرح کنیم؛ بحث علمی نیز میکنیم. در حال حاضر [این واکسنها را] نمیسازیم و ورود به اقدام نمیکنیم، اگر مردم خواستند عمل کنند خودشان عمل کنند. خود وزارت بهداشت باید از این تعریف پیشرفتهٔ از واکسن استقبال کند؛ از تحجر، ترجمه و تقلید دستبردارند! یک مقدار آزاداندیش و ملّا باشند! بحث کنیم؛ «مقاومسازی از بیرون یا از درون؟» ما به مقاومسازی از درون خدشه داریم؛ اما اصل مقاومسازی و واکسیناسیون را قبول داریم. بنده از این بحث نیز بگذرم؛ درباره فصل سوم حرفهای بسیاری داریم. اصل این بحث که سازمان ملل WHO به دنبال ایجاد پوشش همگانی سلامت است (کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 57) نیز زیر سؤال است.
اولین اقدام باید ارتقاء ساختار پیشگیری میبود؛ نه پوشش همگانی سلامت. چون پوشش همگانی سلامت برای درمان است؛ میخواهند خدمات درمان را گسترش دهند، در حالی که اصل در سلامت، پیشگیری است؛ بنابراین با خانم دبیر کل (مارگارت چان)، اختلاف نظر داریم، این حرف گفتهاند که -بنده خواهش میکنم سرکارخانم دبیر کل WHO توجه کنند- هدفِ سوم ما در پوشش همگانی سلامت و پوشش همگانی سلامت در میان سیزده هدف است (پیشگفتار مارگارت چان بر کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs)، جای مناقشه دارد. اگر سازمان ملل قبول کند در سازمان ملل و اگر قبول نکرد در داخل وزارت بهداشت ما باید پیشگیری را اصل قرار دهیم.
ما در تعریف پیشگیری نیز قائل به این هستیم که ساختار پیشگیری اصل است و نه پیشگیری توصیهای. ساختار پیشگیری را نیز بعداً در مباحثاتی مطرح میکنم، این نیز فصل سوم.
در فصل چهارم سازمان ملل عمدهٔ «عوامل ضد سلامت» را برشمرده است؛ عامل اول «سلامت و سوءتغذیه در تولیدمثل مادران، نوزادان تازه متولدشده، کودکان و بزرگسالان» است (کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 97 و 98)، خودِ سازمان ملل گفته است مهمترین عاملی که وجود دارد مسئلهٔ سوءتغذیه است(کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 101). خواهش میکنم دقت بفرمایید؛ در بخش مسئلهٔ سوءتغذیه نیز ما یک جلسه برگزار میکنیم و اظهارنظر کارشناسیتر و فنیتری راجع به اصل سوءتغذیه انجام میدهیم؛ ولی دقت کنید که در بخش مربوط به سوءتغذیه، عنوان «سلامت با وسائل مرتبط با حقوق جنسی و تولید مثل» (کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 125) وجود دارد. میگویند الآن سلامت و حقوق مرتبط با مسائل جنسی و تولید مثل در کشور رعایت نمیشود. [سازمان ملل] این حرف را میزند و در ادامه میگوید که اگر شما میخواهید مثلاً حق تولید مثل برای زنان باقی بماند و اصطلاحاً جلوی بارداری ناخواسته گرفته شود؛ پیشنهاد ما برای اینکه این حق بانوان باقی بماند این است که از وسایل جلوگیری از بارداری استفاده شود.
در ادامه خود سازمان ملل گزارش میدهد که در سال 1990، 55 درصد زنان ما از وسایل جلوگیری از بارداری استفاده میکردهاند و در سال 2010 استفاده از این وسایل به 63 درصد رسیده است؛(کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 125) یعنی سازمان ملل ذیل حقوق مرتبط با مسائل جنسی و تولید مثل در دنیا کنترل جمعیت میکند.آمار را دقت کنید؛ از سال 1990 تا 2010، 63 درصد زنان ما از انواع و اقسام وسایل پیشگیری از بارداری استفاده میکنند(همان). خودِ سازمان ملل میگوید که جلوی بارداریها را گرفتهایم. توجه کنید که فیل زیر فنجان پنهان شده است؛ سازمان ملل میگوید که کل قضیهٔ کنترل جمعیت در دنیا کار خود ماست منتها ذیل چه عنوانی؟ ذیل اینکه زنان و مردان در زمینهٔ تولید مثل حق دارند؛ این را بهانه قرار داده و به سمت این اقدام رفتهاند. یک آمار عجیبی در صفحهٔ 125 وجود دارد و میگوید که آیندهٔ ما این است که میخواهیم روشهای مدرن را [در این حوزه] افزایش دهیم؛(همان) یعنی پیشگیری از بارداری را از روشهای سنتی بهروشهای مدرن ببریم که این روشهای مدرن را در جلسات تفصیلی بحث میکنم. در ادامه میگوید که 85 درصد زنان آفریقا از 1990 تا 2010 استفاده از این روشهای مدرن را اصل قرار دادهاند،(همان) یعنی سیاستهای کنترل جمعیت آنها در آفریقا قویتر است. این یک بحث است که خواهش میکنم به آن دقت کنید.
یک بحث دیگری وجود دارد که آنها میگویند ما باید سقط جنین ایمن داشته باشیم؛(کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 126) خواهش میکنم دوستانی که شاگردان فقها هستند، حتماً این بخش را به محضر استادشان گزارش دهند. در جمهوری اسلامی ایران مفهومی به تبع WHO در حال اجرایی شدن است به اسم سقط جنین ایمن؛ میگوید که ممکن است بارداری بهصورت ناخواسته اتفاق بیفتد و ما توصیه میکنیم که سقط جنین ایمن اتفاق بیفتد. [این مسئله] قطعاً خلافِ بَیِّن شرع است؛ حکم سقط جنین ایمنی که اینها دارند انجام میدهند را همهٔ ما میدانیم که تقریباً بلکه تحقیقاً همهٔ فقها اجماع دارند بر اینکه سقط جنین به شکلی که اینها دارند میگویند خلاف شرع است.(نمونه: رساله اجوبة الاستفتائات، خامنهای سیدعلی، بهار 1391، ص279) از ایندست موارد نیز در این بخش وجود دارد.
من یک مقدار باید وقت اضافه بگیرم تا این بخش تکمیل شود؛ این بحث سوءتغذیه را من بعداً در یک جلسه بحث میکنم. چراکه در این اسناد سوءتغذیه مبتنی بر متابولیسم بحث شده است و ما به تعریف سلول و متابولیسم و اینکه واحد اولیه حیات را سلول میدانند اشکالداریم و من بعداً آن را بحث میکنم. اجازه دهید در آن جلسات تخصصی بحث کنیم که چه اشکالی بر اینکه سلامت و حیات را به محوریت سلول تعریف کنیم وجود دارد.
فصل پنجم بیماریهای عفونی است؛ میگوید یکی دیگر از مشکلات بشر بعد از سوءتغذیه بیماریهای عفونی است که چون توضیح دادهام دیگر این فصل را توضیح نمیدهم. میگوید عمدهٔ بیماریهای عفونی سه چیز است؛ ایدز، سل و مالاریا (کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 134) و این سه بیماری را باید کنترل کنیم. میگویند که ما در کنترل اپیدمی این بیماریها موفق نیز بودهایم(کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، صص 136 - 138). این فصل را دیگر من بحث نمیکنم، فقط این نکته وجود دارد که در ایران بیماریهای اصلی، این [بیماریها] نیستند.
فصل ششم بیماریهای غیر واگیر است(کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، صص 171 - 196) و مراد آن سه چیز است: بیماریهای قلبی و عروقی و سرطان و دیابت؛(کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، صص 172) اینها نیز دوباره مشکلاتی است که میخواهند آنها را حل کنند. دوباره ما فکر میکنیم که مثلاً در تحلیل سرطان که چرا سرطان به وجود میآید دوستان در حال اشتباه هستند. غلبهٔ یکی از طبایع چهارگانه علت سرطان است (ر.ک yon.ir/uML06) ولی آقایان میگویند که علت سرطان مثلاً مرگ حرکت سلولی و فرآیندهای سلولی است.(ر.ک yon.ir/6nUeW) این مطالب را باید بحث کنیم، باید دعوت به بررسی در این مسائل بکنیم. اگر گفتیم که تحلیل از سرطان همین تحلیل موجود است، راهحل تولید داروهای ضد سرطان راه حل خواهد بود، همانطور که در جمهوری اسلامی این کار را میکنند؛ میبینید که دائماً میگویند [در حال تحقیق بر روی ] داروهای نوترکیب و مانند آن [هستند] و در این مسائل مطالعه میکنند که سرطان را درمان کنند.
دوباره وزارت بهداشت را دعوت میکنیم که در اثر طبایع چهارگانه بر روی مسئلهٔ سرطان وارد بحث شود. مسئلهٔ دیابت و بیماریهای قلبی و عروقی نیز هست که در این موارد نیز راهحلهای خوبی وجود دارد و ما آنها را بعداً بحث میکنیم.
فصل هفتم نیز بیماریهای ذهنی و استفاده از مواد مخدر است،(کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 134) اینها چالشهای بشر است. این را نیز إنشاءالله در جلساتی نقد میکنیم و راهحل آن را میدهیم، من الآن نمیخواهم از وقت جلسه خیلی خارج شوم.
فصل هشتم نیز آسیبها و خشونتهایی که برای سلامت وجود دارد است؛(کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، صص 216 - 234) خشونت مثل جنگ (کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، صص 235 - 228) و آسیب مانند ترافیک.(کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، صص 235 - 223) این مسائل را نیز بحث کرده است. پس در مجموع پنج سرفصل را نیز بهعنوان عوامل ضد سلامت بحث کرده است.
حال یک سؤالی وجود دارد؛ ما در طب اسلامی میتوانیم راهحلهای قویتر برای این پنج سرفصل بدهیم یا نه؟ من میگویم که اگر احتمال آن وجود داشته باشد و قطعی نمیگویم! اگر احتمال این وجود داشته باشد که ما در حوزهٔ علمیهٔ قم راهحلهای قویتری برای این پنج دسته بیماری به دست آورده باشیم، وزارت بهداشت و درمان با نپذیرفتن گفتگوهای ملی در حوزهٔ طب اسلامی بهسلامت مردم ضربه میزند. ما چون داریم روایت و آیه میخوانیم کوتاه نمیآییم، ما میآییم نقد و بحث و گفتگو میکنیم. من از روی کتاب سازمان ملل دارم میخوانم و این یک بحث علمی است.
اگر آقایان این گفتگوها را نپذیرند و دائماً چالش ایجاد کنند، سلامت مردم به چالش کشیده میشود، این حرف اصلی ما است. من مجدداً وزارت بهداشت و سازمان برنامهوبودجه را دعوت میکنم که ماساچوست و کمبریج و استنفورد نروید، یک مقداری نیز به حوزهٔ علمیهٔ قم بیایید و گفتگوهای فنی را بپذیرید.
فصل نهم و فصل آخری که این بحث دارد این است که چالشهای سلامت و بهکارگیری این سند را از 2015 تا 2030 بحث کرده است(کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، صص 235 - 248) که این را نیز بعداً عرض میکنم، این نه دسته بحث ذیل قسمت دوم بود که به دلیل ضیق وقت تنها به آنها اشاره کردم.
3/2. تبیین چند راه مطرح درباره مقابله با اسناد بینالمللی
اما چند دقیقه راجع به راهحل توضیح دهم که با اسناد بینالمللی باید چهکار کرد؛ آیا فقط جلسه بگذاریم و این گفتگوها را بکنیم؟ آیا مستقل از قوانین کشور خودمان درمانگری را گسترش بدهیم؟
ممکن است شما این راهحلها را تجویز کنید، اما راهحل اصلیای که من پیشنهاد میکنم یک جمله است: در کشور و خصوصاً در نهادهای رسمی کشور «نظام مقایسه میان راهحلها، مفاهیم و ساختارهای جایگزین ما و ساختارها و مفاهیم و راهحلهای WHO باید صورت بگیرد»؛ وزارت بهداشت اجازهٔ مقایسه دهید، کار علمی را بپذیرد، گفتگوی بین مکتبهای مختلف طبی را بپذیرد. عجیب است که طب سوزنی و سایر مکاتب طبی در کشور ما در حال رشد پیدا کردن است و آقایان وقتی به طب اسلامی میرسند اصلاً اجازهٔ گفتگو نمیدهند. من یک سؤالی بپرسم؛ برادر خوبم جناب آقای خدادوست! دوستان محترم وزارت بهداشت! اگر ما در حوزهٔ علمیهٔ قم از الآن به شما تعهد بدهیم که دیگر راجع به طب صحبت نکنیم شما نیز تعهد میدهید که مسئلهٔ سلامت مردم حل شود. اگر دوستان به ما این تعهد را میدهند ما نیز مینشینیم و یک بیانیه امضا میکنیم و میگوییم که ما مثلاً میرویم تا حوزهٔ شهرسازی را اصلاح کنیم ولی اگر نمیتوانند تعهد دهند -که نمیتوانند تعهد دهند!- بگذارند با همدیگر گفتگو کنیم، بگذارند با هم برادری بکنیم. اینقدر نگذارید که فضا حقوقی و قضایی شود؛ دعوا، دعوای تمدنی است. در روایت پیامبر اکرم ،خداوند متعال به کسانی که روایات اهلبیت و سنت پیامبر را احیا میکنند وعدهٔ بهشت و عاقبتبهخیری داده است؛(نمونه: عیون اخبارالرضا،ج 1، ص 307) چرا از این فرصت استفاده نمیکنند. بگذاریم این گفتگوهای شکل بگیرد. بنابراین در بخش راهحل سخن اصلی ما «ارتقای الگوی نگهبانی از نظام مبتنی بر نظام مقایسه» است؛ اگر فقط و فقط اجازهٔ مقایسه در سطح مفاهیم و ساختارها و راهحلها و نسخهها را بدهند؛ مردم و مدیران و نخبگان ما در دههٔ آینده به قضاوت بهتری راجع به مسئلهٔ سلامت میرسند. این سه بخش بحثی بنده بود؛ از همهٔ شما تشکر میکنم و مجدداً تقاضا میکنم که إنشاءالله در جلسات تفصیلیتر این مباحثات علمی را ادامه دهیم.
و الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّالعَالَمِینَ
مطالب مرتبط:
- ۹۸/۰۳/۲۳