تمدن نوین اسلامی

ساخت آینده انقلاب اسلامی با توجه به تمدن سازی

تمدن نوین اسلامی

ساخت آینده انقلاب اسلامی با توجه به تمدن سازی

تمدن نوین اسلامی

امام خامنه ای:
ما به دنبال الگوی مطلوب و آرمانی خودمان هستیم، که یک الگوی اسلامی ایرانی است؛ از هدایت اسلام سرچشمه می گیرد، از نیازها و سنتهای ایرانی بهره می برد؛ یک الگوی مستقل. البته امروز محققین و صاحب نظران تلاش های فراوانی هم دارند می کنند برای اینکه این الگو را تدوین کنند
مردادماه 92

  • ۱
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

به فضل الهی نشست تبیین اجمالی مفهوم نظام مقایسه با حضور مدیران مؤسسه بینش مطهر شهر اصفهان  در روز جمعه (۲۳-۷-۱۳۹۵)برگزار گردید.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه متن کامل سخنان حجت الاسلام علی کشوری در این نشست به شرح زیر است:


بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آله محمد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الإنس، من الأولین و الأخرین. 

در همین ابتدا عرض کنم که ان‌شاالله در یک وقت تفصیلی‌تری مباحثه خوبی را ما با دوستان شروع کنیم تا به یک درسنامه‌ای برای کتاب‌های شهید مطهری دست‌یابیم. خود ما در بین سال‌های 73 الی 78 در شهرستان بروجرد یک کارهایی را [بر پایه کتاب‌های شهید مطهری] آغاز کردیم و بعد از آن چندسال، از کتاب‌های شهید مطهری فاصله گرفتیم. بنده با این سبک کارها آشنا بودم. یعنی هم این کارها را دیده بودم و هم با این تشکیلات بینش مطهر آشنا هستم و برخی کارهایی که در دانشگاه امام حسین( در حال اجراست و همچنین کارهای دوستان دیگر [را نیز رصد کرده‌ام.] حتی از حواشی سیاسی که بعضاً حول این کار ایجاد شده، بی خبر نیستم. یکی از کارهایی که ما برای خود تکلیف شمرده‌ایم که به نظر بنده کار برای این مجموعه و بقیه مجموعه‌ها نیز لازم بوده، این است که باید اخبار جبهه فکری – فرهنگی انقلاب را بررسی کنند. به دلیل اینکه ما مشغول مدیریت یک انقلاب جهانی به سمت یک سری اهدافی هستیم اما متأسفانه یک نقشه برهم افزایی در این وسط موجود نیست و حال این گفت‌وگوها کمک می‌کند تا این نقشه پیدا شود. این موضوع یک بحث تفصیلی است که آن را به بعد موکول می‌کنیم. اما در این جلسه بنده چند نکته به نظرم می‌رسد؛ نکته اول اینکه ما در «اولین نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی» به حدود صد سوال با نگاه الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت پاسخ داده‌ایم که هرکدام از آنها کمک می‌کند که یک قدم ذهنیت جامعه به نگاه الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت نزدیک شود. در حال حاضر هم ما در کشور مشغول ارائه دادن این مباحث هستیم. ما نحوه تدوین مباحث الگوی پیشرفت اسلامی را موضوع محور قرار نداده‌ایم بلکه در یک گام بالاتر این موضوعات را سوال محور قرار داده‌ایم. یکی از آن سوالاتی که مطرح کرده‌ایم این است که از یک مفهومی به نام نظام‌ مقایسه بحث کرده‌ایم. نظام مقایسه به صورت ساده یعنی اینکه شما وقتی می‌خواهید حرف حق را مطرح کنید، این موضوع را باید در مقایسه با حرف باطل قرار دهید. مهم‌ترین و صریح‌ترین مستندی هم که می‌توان به آن استناد کرد، آن روایت پیامبر( است که می‌فرماید: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ» یعنی وقتی یک بدعتی ایجاد شد، بر عالم است که علم خود را اظهار کند. یعنی ظهور علم در مقابل ظهور بدعت است که همان معنای نظام مقایسه است. بعد در روایات دیگر از بدعت به امر مخالف سنت و قرآن تعبیر شده است. یعنی هر آن چیزی که در مخالفت با وحی هست بدعت محسوب می‌شود. حال اگر این دو بحث را در کنار یک دیگر قرار دهیم، یک بحث روشی بدست خواهد آمد که ما وقتی می‌خواهیم یک کار فکری یا فرهنگی را به جلو ببریم، این کار باید در فضای نظام مقایسه باشد. دلیل اینکه کلمه نظام را هم در کنار کلمه مقایسه بکار بردیم به این دلیل است که وقتی یک حرف باطلی مطرح می‌شود؛ هم از یک سو به یک سری مبانی اتکا دارد و هم در طرف دیگر یک سری فوائد در اجرا و تصمیم‌سازی دارد یعنی یک سری تغییرات عینی هم بر اساس آن حرف باطل مترتب می‌شود. وقتی می‌خواهیم مقایسه کنیم، باید از سطح مبانی تا سطح اجرایی آن حرف باطل را مقایسه کنیم. یعنی باید یک نظامی از حرف‌ها را بزنیم و در آنجایی که بحث از مبانی آن است، مباحث مربوط به مبانی خود را بگوییم، در آنجایی که بحث بر سره نقشه آن است ما هم نقشه مقابل آن را بحث کنیم و آنجایی هم که یک نمونه عینی حرف باطل هست ما هم باید یک کارکرد عینی جبهه حق را به نمایش بگذاریم. در آن زمان اگر مقایسه اتفاق افتاد مردم با دو گزینه روبرو خواهند شد. در بسیاری از موارد علت اینکه در جامعه ضلالتی اتفاق می‌افتد و یک حرف باطلی جامی‌افتد، دلیل این است که گزینه رقیب و گزینه جایگزینی وجود ندارد. خب در این حالت خیلی سخت است که از مردم انتظار داشته باشید در جبهه حق دوام بیاورند. البته این یک بحث فنی‌ای در مباحث مبانی نظری الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت است که بنده در یک جمله عرض می‌کنم نظام مقایسه روح روشی ایجاد هدایت در جامعه است. – البته اگر کلمه روش را بپذیریم که بنده در این قضیه خیلی موافق نیستم و روش را مساوی با فیکس کردن قواعد می‌دانم و فیکس کردن قواعد هم خلاف لحاظ کردن ظرفیت‌هاست. اگر این دو نکته را در نظر بگیریم باید از روش عبور کنیم اما به هر حال به مثابه روش است. – بحث‌های نظری آن را بعداً می‌توانید پیگیری کنید. اما عرض بنده این است که اگر می‎خواهید هدایت ایجاد کنید باید نظام مقایسه اتفاق بیافتد که بیان شد این موضوع یک بحث نظری است.

در حال حاضر بسیاری از بحث‎‌‌هایی که در کشور برای دفاع از کلمه حق ارائه می‌شود، در حالت نظام مقایسه نیست. یعنی معلوم نیست که در مقابل چه حرف باطلی است. لذا شما حرف خود را بیان می‌کنید و بعد طرف باطل هم حرف خود را می‌زند. این کار دیگر خیلی کار را برای شنونده سخت می‌کند که بفهمد این حرف شما در مقابل آن حرف باطل است. این موضوع را باید گوینده و تیم مدیریت کننده بر عهده بگیرد، باید شفاف بیان کند که دو گزینه روبروی هم هست حال إما شاکراً و إما کفوراً. زیرا إنا هدیناه السبیل، حتماً در پیش‌فرض خود قد تبیین الرشد من الغی را دارد. این بحث تَبَیُن رشد از غی یک بحث روشی است که باید در همه حوزه‌ها اعمال شود. خب این حرف اول است که باید در فضای نظام مقایسه جلو برود. بسیاری از حرف‌هایی که در حال حاضر زده می‌شود، حرف حق خوبی است اما اینکه رقیب آن کدام حرف است، بحث نمی‌شود. لذا اثر آن خیلی پایین خواهد آمد. یا خیر برخی از فضلائی که ورود پیدا کرده‌اند بدون اینکه بحث روشی کنند، [بحث را به جلو می‌برند.] در منطق صوری که در آن قضیه اصل است، یعنی اصل در منطق قضیه است، اصلاً فضای نظام مقایسه‌ای وجود ندارد. در جدال یک مقداری این مباحث مطرح شده است. منطق صوری بدرد نظام مقایسه نمی‌خورد. لذا این بحث که تئوریزه شده نظام مقایسه چیست، به نظر بنده یک بحث بکری است که ما در بحث الگوی پیشرفت اسلامی به آن ورود پیدا کردیم. اما به هرحال به شکل تجربی و غیرقاعده‌مند خیلی‌ها ورود پیدا کردند، لذا بحث برخی از افراد در حال مقایسه هست اما نظام ندارد. یعنی بحثی را که مطرح می‌کنند مثلاً یک بحثی مانند برجام، مقایسه آن در سطح عینی صورت گرفت و هیچ‌گاه مبانی حاکم بر برجام با مبانی اسلامی مقایسه نشد. حال جمعیت‌های زیادی از فضای نظام مقایسه غافل هستند و جمعیت‌هایی هم که وارد مقایسه شده‌اند، کار آنها به صورت "نظام" مقایسه نیست. این حرف اول بنده بود. 

حال با این لحاظ، شهید مطهری جزء مجموعه افرادی است که حرف آنها در فضای نظام مقایسه است. گرچه در کلمات ایشان این بحث به شکل تدوین شده و تئوریزه شده وجود ندارد که مثلاً ایشان در یک جایی بیان کرده باشد که من اینگونه به بحث ورود پیدا کرده‌ام. اما به هر حال مثلاً در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم که مرحوم در آن کتاب در سطح روشی و فلسفی درگیر شده و در سوی دیگر کتاب داستان و راستان هست که در آن داستان‌های جبهه حق و داستان‌های جبهه باطل را در کنار هم بیان کرده است. نمی‌دانم شما داستان و راستان را با این شکل نگاه کرده‌اید؟ این موضوع در داستان و راستان به وفور مشاهده می‌شود که هم سرنوشت افرادی که به سمت حق رفته‌اند چیست و هم سرنوشت افرادی که به سمت باطل رفته‌اند چه شده است. به نظر بنده بر روی این گزینش یک تعمدی در کار

بوده است. مرحوم آقای مطهری یک چنین ویژگی را دارد و این موضوعی است که ما هم باید از آن برای حوزه کارهای فکری خود استفاده کنیم. 

این عرض اول بنده است اما از این حرف بنده یک حرف فنی دیگری نیز زاییده می‌شود؛ آن هم اینکه فضای نظام مقایسه زمان آقای مطهری – که ایشان در سال 1358 شهید شده‌اند – با فضای نظام مقایسه دوران ما بسیار متفاوت است. یعنی اوج فعالیت ایشان در دهه سی و چهل هست که در آن دو دهه مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آقای مطهری و مجموعه شاگردان علامه در مقابل تفکرات کمونیستی صف‌آرایی کرده‌اند. یعنی مشکلات ما در آن دهه، اشکالات ارائه شده از ناحیه کمونیست‌ها بوده است. نظام مقایسه در مقابل آنهاست، شما جای جای بحث‌های آقای مطهری را که نگاه می‌کنید، خصوصاً در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم در آنجایی که در مقاله ششم اعتباراتِ ماقبل و ما بعد اجتماع را بحث می‌کند که راجع به جامعه صحبت می‌کند و یا وقتی شهید در کتاب دیگر خود که بحث می‌کنند جامعه حقیقت دارد، فرد حقیقت دارد، ناظر به بحث‌های آن دوره است. یا بحث‌های ایشان در آن جایی که در انسان کامل وارده شده و مثلاً تئوری‌های تکامل انسان را بحث می‌کند، اگر ناظر به بحث‌های غربی‌ها هم است، در حقیقت ناظر به بحث‌های نظری آنهاست و نه ناظر به بحث‌های کاربردی ادبیات توسعه‌ای که وجود دارد. حال در اینجا یک بحثی متولد می‌شود که ما در یک عصری زندگی می‌کنیم که اگر بخواهیم بحث‌های مرحوم آقای مطهری را بدون توجه به بحث‌های نظام مقایسه عرضه کنیم، به این معناست که بسیاری از مسائلی را که جبهه رقیب ما مطرح می‌کند، بدون پاسخ خواهد ماند. این معنای روشنِ نحوه مدیریت فعلی ماست. نکته‌ای که در بیانات شما بود که مثلاً ما با توجه به کتاب‌های شهید مطهری برجام را بررسی کنیم، یک قدم ابتدایی در راه رفع این مشکل است. برجام یک مسأله‌ای در زمان ماست، حال ما به کمک آن مبنای ورود پیدا کنیم و نظر دهیم تا آن حالت نظام مقایسه حفظ شود. عرض اول بنده این است و در مجموع می‌خواهم این نکته را عرض کنم که فضای نظام مقایسه در زمان ما بسیار متفاوت با فضای نظام مقایسه در زمان شهید مطهری است. این حرف اول بود. بنابراین اگر ما معتقد هستیم که بوسیله کتاب‌های شهید مطهری می‌توان ورود پیدا کرد، حتماً باید ناظر به مسائل امروز ورود پیدا کنیم، پس مثلاً باید یک دوره بحث تولید شود که عناوین آن دوره ازبحث، مسائل مبتلابه ما در بیست سی سال آینده باشد که از الان هم قابل پیش‌بینی هستند. بنده مثال می‌زنم، مثلاً در بیست سی سال آینده مسأله سیاست خارجی یکی از مسائل پرچالش ما با جریان غرب‌گراست که از همین الان هم چالش آن مشخص است و برجام نمود از آن است. در حال حاضر دو دیدگاه در افکار عمومی در مسأله روابط بین الملل مدام مقایسه می‌شوند. همچنین ده‌ها مسأله دیگر. مثلاً مسأله برنامه ششم را که فرمایش کردید، مسأله برنامه ششم و مسأله برنامه‌ریزی یکی از این مسائل است. حال نتیجه و خلاصه عرض بنده این است که ما باید از بحث‌های موضوعی عبور کنیم – که یک قدم از کار است – و به تحلیل مسأله بر طبق فکر مختار خود برسیم. این کار در بین جریان‌های فعال با موضوع کتاب‌های شهید مطهری بسیار کم دیده می‌شود. این یک مسأله جدی است. در این صورت چه اتفاقی می‌افتد؟ مسائل ما بدون پاسخ خواهد ماند. بعد وقتی یک مسأله‌ای از طرف جبهه فکری – فرهنگی انقلاب پاسخی دریافت نکرد، پاسخ تفکر توسعه غربی، یگانه پاسخ دیده شده و به سمت اجرایی شدن می‌رود. در آن زمان پاسخ‌هایی که جبهه توسعه‌گرا می‌دهد مبتنی بر یک سری مبانی است و قطعاً مبانی آن با مبانی ما در تعارض است، لذا از پایگاه پاسخ دادن به سوالات، مبانی آن هم به پذیرش خواهد رسید. یعنی بیان می‌کند که پاسخ کارآمدی که بنده دادم، مبتنی بر چند اصل بود. حال در این وضعیت شما بیان کنید که در انسان کامل ما تکامل انسان را بر مبنای سود مادی تحلیل نمی‌کنم و بر مبنای دیگری تحلیل می‌کنم. مثلاً بر مبنای نسبیت اخلاق تحلیل نمی‌کنم و بر مبنای دیگری تحلیل می‌کنم. 

این موضوع یک بحث نظری خواهد شد. لذا کلاس‌های ما برگزار می‌شود اما او از پایگاه کارآمدی‌ که دارد مبانی خود را نیز به پذیرش خواهد رساند. این موضوع چالش امروز ماست. لذا ما امروز لابدمنه از این هستیم که روش موجود خود را تغییر دهیم و به سمت تحلیل مسأله پیش برویم و به اصطلاح – این اصطلاح را از بنده بپذیرید – وارد فضای تصمیم‌سازی کشور شویم. باید این اتفاق بیافتد. حال اگر این تحلیل را می‌پذیریم که عرض می‌کنم این موضوع علت نظام مقایسه عصر ماست. بنده اعتقادم بر این است که مثلاً در حال حاضر وقتی می‌خواهند یک جامعه را لیبرال کرده و به سمت مبانی لیبرالی ببرند، به این شکل نیست که حال بیایند و مقاله بنویسند که لیبرالیسم چیست. نه اینکه ننوشته و این بحث‌ها را نمی‌کنند، بلکه این بحث‌ها هست اما بحث‌های فرعی خواهند شد. آنها سبک زندگی را تغییر می‌دهند و بعد یک سبک زندگی مدرن را جایگزین می‌کنند که لازمه آن لیبرالیسم خواهد شد. این نحوه مدیریت غیر از مدیریت صدسال پیش است. ببینید دوباره با تأکید بیان می‌کنم که نمی‌خواهم بگویم که مثلاً کسی در کشور به فلان مکتب اخلاقی در حوزه نسبیت اخلاق اعتقاد ندارد و در امثال مهرنامه و غیره از آن نمی‌نویسد، خیر می‎نویسند اما این موارد راهبرد اصلی آنها نیست تا مثلاً بنده هم نسبیت اخلاق را نقد کنم و بگویم که خیر اخلاق نسبی نبوده و دیدگاه دیگری را به پذیرش برسانم. اشتباه ما این است که فکر می‌کنیم در دوره شهید مطهری زندگی می‌کنیم که در آن موقع لایه اصلی بحث کمونیست‌ها، لایه نظری بود. گرچه اگر بخواهیم تحلیل کنیم، خود آنها هم به مسائل عینی خیلی بیشتر توجه می‌کردند. اما به هر حال در حال حاضر یک فضای این شکلی حاکم است. ما در ذهن‌ها یک مسأله‌ای را جامی‌اندازیم اما طرف مقابل از پایگاه تحلیل مسائل ضد آن را جامی‌اندازد. این حرف اصلی ماست. 

حال باید این موضوع شکافته شود. همان‌طور که عرض کردم به نظر ما قواعد نظام مقایسه اولین بار است که در فضای فکر اسلامی در حال تدوین است – بنده این موضوع را با صراحت و شجاعت عرض خواهم کرد – و این بحث جایگزین منطق به معنای مصطلح خواهد شد. اگر هم بخواهیم کلمه منطق را نیز بکار ببریم باید بگوییم منطقِ هدایت بر پایه نظام مقایسه است. مثلاً در آن باید بر پایه مُکث و تَدَرُج حرف زده شود، باید بر پایه نظام مقایسه حرف بزنیم. ده‌ها قاعده است که باید با ظهورگیری از دل فقه بیرون بیاید. نظام مقایسه، یک باب فقهی جدید است، فلسفه به معنای مصطلح نیست بلکه عقل است. عقل به معنای اینکه شما در روایت درایه انجام داده و یک اصولی را برای حوزه تفاهم و هدایت استنباط می‌کنیم. – این یک بحثی است که بنده جمع را مناسب برای طرح مسأله آن کنم - . حال برفرضی که ما در اینجا این بحث نظری را به اتمام برسانیم، گام بعدی این است که ما نظام مسائل عصر خودمان را شناسایی کنیم که این کار گام دوم است. در واقع نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی بر روی صد موضوع از این مسائل دست گذاشته است. فارغ از اینکه ما چه جوابی به این مسائل داده‌ایم - که بنده فعلاً به آن کاری ندارم - یک سری مسأله بر روی میز گذاشته‌ایم که به نظر ما اگر این مسائل حل نشوند، آن اتفاقی که در قسمت اول بیان کردم تشدید شده و منجر به استحاله انقلاب خواهد شد. لذا ما باید یک سری از مسائل را با یک دیگر تفاهم کنیم. می‌فرمایید که جبهه فکری – فرهنگی انقلاب باید به چه شکلی تقویت شود؟ [به نظر ما] شروع آن از گسترش ارتباطات و گفت‌وگوهاست. حتماً باید این گفت‌وگوها به نحوی ختم شود که یک سری از مسائل، مسائل مشترک همه ما شود. 

این حرف اصلی بنده است. در آن زمان و در گام سوم شما آن مسأله به پذیرش رسیده را با نگاه فکری خود جواب دهید، بنده هم با توجه به نگاه فکری خودم جواب خواهم داد، خیلی هم نیست؛ بالأخره اگر واقعاً خمیرمایه این فکر محکم باشد، خودش را در عینیت به اثبات خواهد رساند. در یک برهه‌ای بنده در مشهد در یک جلسه‌ای بودم که دوستان تفکیکی هم در آن جلسه حضور داشتند و در طرف دیگر دوستان صدرایی هم نشسته بودند. بعد بنده به دوستان گفتم که بنده به هر دو جریان یک اشکال واحد دارم؛ چرا شما نظام‌سازی اجتماعی را بحث نمی‌کنید؟! تفکیکی‌ها به جریانات صدرایی‌ها اشکالات مشخصی دارند، صدرایی‌ها هم به جریان تفکیکی‌ها اشکالات مشخصی دارند اما به هر دو جریان این اشکال وارد است؛ ما انقلاب را بدست گرفته‌ایم و اختیارات اجتماعی داریم اما نظم جامعه ما را تفکرات توسعه غربی معلوم می‌کند. این مسأله غم‌انگیز و ناراحت کننده است. لذا این موضوع واقعاً تبدیل به یک معیاری است – بالأخره در حال حاضر دعواهای فلسفی زیاد است – برای اینکه آیا الان دوره ختم فلسفه صدرایی است و یا دوره اوج اوست؟ زیرا یک جریان‌هایی بیان می‌کنند که دوره ختم فلسفه صدرایی رسده است و از این بیشتر رشد پیدا نخواهد کرد. جریان‌های دیگری هم می‌گویند که اتفاقاً فضای انقلاب اسلامی یک فرصتی برای تفکر صدرایی به وجود آورده تا این تفکر بروز پیدا کند. عرض بنده این است که فعلاً نه قضاوتی درباره حرف جریان اول دارم و نه قضاوتی درباره حرف جریان دوم می‌زنم. حرف بنده این است که بروز و ظهور یا مردن یک فکر بسته به این را دارد که آیا آن فکر در عصر خود قدرت نظام مقایسه را دارد و یا خیر. 

به نظر بنده موضوع اصلی نظام مقایسه نظام‌سازی اجتماعی است. عیبی که بعدها آیندگان می‎توانند به ما بگیرند این است که ما در یک دوره‌ای که در اختیار هیچ پیامبری نبوده اختیارات اجتماعی داشته‌ایم اما نظم اجتماعی ما را تفکرات غرب‌گرا مشخص کرده است. الان شما همین شهر مشهد را نگاه کنید؛ در شهر مشهد جریان‌های فعال زیادی وجود دارد اما مدیریت شهر مشهد در ده پانزده سال آینده، شهر مشهد را تبدیل به یک شهر توریستی مانند دبی تبدیل می‌کند. یعنی نظم شهری را تفکر غربی می‌نویسد. اما کلاس‌های ما برگزار است، تبلیغات ما موجود است، کتاب‌های ما هم چاپ می‌شود و بحث‌های خود را نیز انجام می‌دهیم. حال چرا تفکرات ما نمی‌تواند به بازتعریف نظم اجتماعی مبتنی بر الگوی پیشرفت اسلامی کمک کند؟ به نظر بنده این حرف شاخص است. شاخص اینکه با آن می‌توان خیلی از چیزها را حل و فصل کرد. این خلاصه حرف ما بود که می‌توان آن را شکافت و می‌توان آن را مصداقی‌تر بحث کرد. مثلاً در حال حاضر مقام‌سازی اقتصادی را چکار کنیم؟ مثلاً بحث در حوزه سیاست خارجی که را عرض کردم. حوزه پیشگیری از جرم را چکار کنیم؟ حوزه قانون‌گذاری کشور را چکار کنیم؟ ما در عصر حاضر با پدیده‌ای به نام قانون بد روبرو هستیم. ببینید قانون باید محور نظم اجتماعی باشد اما اگر بد بود نمی‌تواند این نقش را ایفا کند. این مسأله در عصر ما یک معزلی است. ما باید بتوانیم با مبانی فکری خودمان مسأله قانون خوب را تئوریزه کنیم، اما این کار را انجام نمی‌دهیم. یا ما در الگوی پیشرفت اسلامی راجع به مسأله مدیریت شهری خیلی حساسیت داریم. به نظر بنده مدیریت شهری ریشه سکولاریسم است. مدیریت شهری مبتنی بر tod که مدیریت شهری فعلی است، زیرساخت‌های امنیت ملی را به چالش می‌کشد. ما باید به سمت بازتعریف نظم شهری برویم اما اصلاً گفت‌وگوها به این سمت نیست. این هم حرف آخر ما بود.

- بنده عرائض خود را دوباره به صورت خلاصه بیان کنم – حرف اول بنده این بود که ما می‌توانیم از شهید مطهری الهام بگیریم – بنده این حرف را با جرأت و شجاعت بیان می‌کنم – زیرا ایشان در عصر خود بهترین نظام مقایسه‌ها را ایجاد کرد و در بحث ایشان حالت نظام مقایسه انجام می‌شد. هرکسی که با کتاب‌های شهید مطهری اُنس داشته باشد، این مطلب را کاملاً احساس می‌کند. ایشان گاهی اوقات در مقابل ده مکتب در کتاب‌های تخصصی خود در نظام مقایسه قرار گرفته است. حرف دوم هم این است که باید با همدیگر نظام مقایسه را بازتعریف کنیم. شاید شماها که بر کتاب‌های مرحوم آقای مطهری تَمَحُظ دارید بتوانید این کارها را انجام دهید. زیرا گاهی اوقات ایشان در یک جمله‌ای این بحث‌ها را بیان کرده‌اند. شما بیایید و این بحث‌ها را تدوین کنید. به دلیل اینکه ما مشکل سازمانده‌ی داریم. این بحث‌ها، بحث‌های بسیار خوبی است اما در حالت نظام مقایسه تضعیف شده هستند. 

لازمه اصلی نظام مقایسه هم انتخاب مسائل است، انتخاب مسائل و تلاش به پاسخ‌گویی به آنها هم بالأخره جبهه فکری – فرهنگی انقلاب را به یک نقشه مشخص خواهد رساند. این خلاصه حرف بنده است. ان‌شاالله بلکه بتوان یک گفت‌وگوهایی را راجع به این مسأله تعریف کرد. به هر حال برنامه ششم مظهر این کوتاهی‌هاست. بنده یک گزارشی هم با کمک یکی از دوستان نوشته‌ایم؛ در برنامه ششم ده برنامه خطرناک در حال تدوین است که یکی از آنها قانونی شدن فمنیست در ایران است. برای اولین بار در طول انقلاب اسلامی فمنیست در ایران در حال قانونی شدن است و تبدیل به یک قانون اجرایی برای کشور خواهد شد. حال ما – مثلاً در کتاب‌های شهید مطهری کم در رد فمنیست بحث کردیم؟ به نظر بنده بحث‌های نظری زیادی است اما به دلیل اینکه نظام مقایسه در آن رعایت نشده است، این مشکلات ایجاد شده است. آنها که مانند ما استدلال فلسفی نکرده‌اند که فمنیست خوب است با بد، بلکه آمده‌اند از پایگاه طراحی‌های عینی مدیران را به این نتیجه رسانده‌اند که فمنیست یک ضرورت است. این موارد نکات بسیار مهمی است که در برنامه ششم هم قانونی می‌شود اما هیچ‌کس به آنها عکس‌العملی نشان نمی‌دهد. بندِ 31 به همین موضوع اشاره دارد. در نهایت ما باید بر روی این موارد تمرکز کرد.

                                                         وصلی الله علی محمد و آله و سلم

  • ۹۵/۱۰/۱۲